امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 152

صفحه 152

گفتم ای امیر مؤمنان!هدف او از ریا کاری چیست؟عمر گفت.برای خلافت خویشتن را میان مردم مطرح می کند.گفتم:این مطرح کردن به چه درد او می خورد؟ در صورتی که پیامبر خدا (ص) او را برای خلافت مطرح کرده بود و او کنار زده شد.گفت:او جوان بود و مردم عرب از نظر سنی او را کوچک دانستند و اکنون کامل مردی شده است آیا ندانسته ای که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگر پس از چهل سالگی؟گفتم: ای امیر مؤمنان،اما اهل عقل و درایت همیشه،از نخستین روزی که خداوند پرتو اسلام را افکنده است او را کامل و در عین حال محروم،بریده و ممنوع از حق خود می دانستند.آن گاه گفت:بدان و آگاه باش که او پس از کشمکش و رفت و آمد به خلافت خواهد رسید.و بعد پایش خواهد لرزید و به آرزویش دست نخواهد یافت.و تو ای پسر عباس،البته شاهد آن خواهی بود. سپس چون بامدادان برای شخص بینا روشن می گردد،و به درستی نظر مهاجران نخستین که او را از خلافت منع کردند،خواهی رسید...» (10) .

آن گاه،در گفت و گوی دیگری-که گویی از عمق دل خبر می دهد-در حالی که داخل نخلستانی از نخلستانهای مدینه با هم قدم می زدند،به ابن عباس گفت:«رفیقت (علی) را مظلوم می بینم.»ابن عباس جواب داد:یا امیر المؤمنین!بنابراین،حقش را به او برگردانید.پس دستش را از دست او کند و لحظه ای در حال همهمه جلو رفت و بعد ایستاد.ابن عباس می گوید:به عمر رسیدم،او رو به من کرد و گفت:پسر عباس!تصورنمی کنم مردم جز به دلیل کم سن و سال دانستنش او را از حق خویش منع کرده باشند.گفتم به خدا قسم،خدا و رسولش،هنگامی که به او دستور دادند

تا سوره برائت را از رفیق تو (ابو بکر،هنگامی که آن را به همراه می برد تا در حج اعلام کند) بگیرد،او را کم سن و سال ندانستند.عمر،آن گاه، صورتش را از من برگرداند و با سرعت رفت و من هم برگشتم (11) .

عمر در گفتگوی دیگری با ابن عباس،درباره خلافت ترس بیشتری نشان داده است،و به او چنین گفته است:«...شاید شما می گویید که ابو بکر اولین کسی است که شما را پس زد.بدانید که او چنان هدفی نداشت و لیکن کاری پیش آمد که در پیشگاه وی از آنچه انجام داد عاقلانه تر نبود.اگر ابو بکر به من نظر نمی داشت،برای شما از امر خلافت بهره ای می گذاشت. اگر او این کار را کرده بود شما با قوم خود (قریش) در آشتی نبودید زیرا ایشان به شما همانگونه می نگرند که گاو نر به قصاب می نگرد» (12) .

در تمام این گفتگوها خلیفه دوم را می بینم که بطور ضمنی و یا بصراحت اقرار می کند که علی انتخابی پیامبر یا مورد نظر او بوده است.او بر این سخن ابن عباس اعتراض نمی کند که گفت:«اگر هنگامی که خداوند خلافت را برای قریش بر می گزید،قریش برای خود انتخاب کرده بودند،البته،بی چون و چرا و حسادت،حق در دست قریش می بود.»و نیز این گفته ابن عباس را که گفت:«رسول خدا او را نامزد خلافت کرد،ولی آن را از او گرفتند.»عمر خود گفت: «رفیق تو را مظلوم می بینم.»

در تمام این گفتگوها می بینم که خلیفه می گوید;آنچه مانع از آن شد تا صحابه علی (ع) را به خلافت برنگزینند،موضع غیر دوستانه قریش نسبت به علی بود.در همان حال بوضوح معلوم می شود که خود عمر،متمایل به عقیده قریش درباره علی بوده و آن

را مقرون به صواب می دانسته است.و معتقد بوده است که قریش برای خود خلیفه انتخاب کرد و به این انتخاب پایبند بود و کار درستی انجام داد.

ابعاد مختلف سیاست عمر

البته موضع خلیفه دوم از نظر روشها و دستاوردها،از نحوه تفکر و بینش قریش دور و جدا بود.قبلا یادآور شدیم که خط سیاسی عمر از سیاست بسیاری از سران دولتها متمایز است،زیرا تاثیر سیاست وی به ایام حکومت او محدود نمی شود بلکه به پیش از خلافت،و پس از آن نیز کشیده می شود،تا آن جا که سیاست او تا دیر هنگام با آینده سیاست جهان اسلامی گره می خورد.

نفوذ عمر در زمان ابو بکر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه