امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 158

صفحه 158

پیامبر (ص) هیچ یک از این خبرها را برای آن نداد،تا به مسلمانان بگوید که این حکم آسمانی غیر قابل برگشت است و اراده انسانی نمی تواند در جلب یا دفع آن هیچ گونه دخالتی بکند،و گرنه هیچ کدام از گنهکاران،قاتلان،آشوبگران و ناکثین و قاسطین و مارقین جای ملامت نداشتند.البته مقصود پیامبر (ص) این بود که بگوید این رویدادهای مهمی-که انتظار وقوعش او را اندوهگین ساخته است-در نتیجه گزینش نادرست اشخاص و یا گروهی از امتش پیش خواهد آمد.

موضع پیامبر (ص) در اطلاع دادن به امت از آن رویدادهای ناگواری که انتظار وقوعش می رفت،موضع طبیبی بود که شخص کم بنیه ای را بیم و پرهیز می دهد که اگر وسیله پیشگیری را که پزشک برای او تعیین می کند،فراهم نیاورد،به بیماریهایی دچار خواهد شد. پس،اگر مریض از آن وسیله پیشگیری استفاده نکرده باشد و بدان سبب مریض شود بیماری او حکم

قطعی و قضای حتمی نبوده است،بلکه در نتیجه عمل و گزینش بد خود اوست.

باز می بینیم که پیامبر (ص) امتش را از آن رویدادهای در حال گسترش و مورد انتظار آگاه ساخته است و برای ایشان وسیله پیشگیری را-که همان پیروی از کتاب خدا و عترت رسول باشد-معرفی کرده است و به ایشان فرموده است پیروی از قرآن و عترت نه تنها وسیله ایمنی از آن رویدادها و آشوبها،بلکه موجب نگهداری امت از انواع گمراهیهاست.و لیکن امت به آن سخنان جدی و ابعاد آن توجه نکرد و آن را پشت گوش انداخت و راه دیگری در پیش گرفت که او را (هر چند که مقصد راهنما آن نبوده است) به برخورد با آن رویدادها و مفاسد گسترده اش کشاند.

بدین گونه،می بینیم که خلیفه دوم ضمن گفتگویش با ابن عباس که بدان اشاره شد،به خطا افتاده است،آن جا که می گوید:«براستی که علی پس از آن کشمکشها زمام خلافت را به ست خواهد گرفت و آن گاه،گامهایش خواهد لغزید و به هدف خود نخواهد رسید...وانگهی همه چیز روشن می شود و تو به صحت نظر نخستین مهاجرانی که وی را از خلافت منع کردند،خواهی رسید».پس،در حقیقت،آنچه برای علی اتفاق افتاد نه کاشف از صحت نظر مهاجران نخستین،بلکه حاکی از خطای آنان بود،زیرا اگر ایشان خلافت را از علی (ع) برنمی گرداندند،انبوه ابرها در افق خلافت آن حضرت متراکم نمی شد و انبوهی از دشواریها و دردها راهش را سد نمی کرد.

البته ممکن بود-حتی پس از این که دو نوبت،خلافت را از او برگرداندند-در صورتی که خلیفه دوم،نفوذ فراوان و هیبت فوق العاده خود را در تشویق و توجیه قریش به سمت علی و دوستی با او

به کار می برد،امر خلافت با علی سازگار شود.

آری،ممکن بود خلافت با علی سازگار شود،اگر آن سه طبقه از مردم که در نتیجه امتیاز بخشیدن در دریافت مقرری به وجود آمده بود;و وارد ساختن بنی امیه در حکومت و نیز زیاده روی در برتری دادن قریش بر دیگر مردم،به وجود نیامده بود.

حتی پس از همه این رویدادها،اگر عمر به هنگام درگذشت خود به نفع علی (ع) در زمینه خلافت،وصیت می کرد و شورایی در کار نبود و یا شورایی بود ولی،نه به شکلی که ترتیب داده شده بود،باز هم ممکن بود که امر خلافت با علی (ع) سازگار آید و اگر خلافت با علی سازگار می شد،کار مسلمانان اصلاح شده بود و از همه فتنه ها و آشوبهایی که کشته شدن عثمان مسلمانان را به جانب آنها سوق داد،بر کنار مانده بودند.

پی نوشتها


1-مورخان در تاریخ ایراد این سخنان،اختلاف نظر دارند:بعضی معتقدند که در مورد جنگ قادسیه بوده است چون عمر برای رفتن خود به جنگ مشورت کرد،امام (ع) او را از رفتن نهی فرمود،و سعد بن ابی وقاص با هفت هزار نفر از طرف خلیفه با رستم فرخزاد سردار ایران که با لشکر بزرگی از طرف یزد گرد پادشاه ایران در محل قادسیه نزدیکی کوفه اردو زده بود،روبرو شد.سرانجام،لشکر اسلام پیروز و رستم فرخزاد به قتل رسید و لشکر ایران به هزیمت رفت. بعضی گفته اند:مربوط به جنگ نهاوند است که با مشورت امام (ع) خلیفه نعمان بن مقرن را با بیش از سی هزار نفر به جنگ ایران فرستاد،در این جنگ فیروزان سپهسالار ایران کشته شد و یزدگرد فرار کرد،این جنگ را مسلمانان فتح الفتوح گفتند.م.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه