امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 180

صفحه 180

البته آن اصحاب بزرگوار چنین عقیده ای داشتند،و لیکن روزی که ابو بکر به خلافت رسید، آنان مغلوب واقع شدند.آنان تصور می کردند که خلافت پس از ابو بکر به علی (ع) باز می گردد. خلافت عمر،فرا رسید،دادگاههای زنجیره ای به آنان مجال نمی داد تا صدایشان را بلند کنند و یا به ابراز عقیده بپردازند.و لیکن با این همه،ایشان آرزو داشتند که علی (ع) پس از او عهده دار خلافت شود.ناگهان شورا پیدا شد و نتیجه آن برهم ریختن آرمان آنان بود.

البته عمار و مقداد پایدار ماندند و پیش از این که کار بیعت با خلیفه سوم انجام گیرد،مردم را به اهل بیت پیامبر (ص) دعوت می کردند و لیکن قریش همهمه می کردند تا صدای آنان را کسی نشنود.این دو صحابی مراقب بودند و می دیدند که طبقه گرایی قریش تا این اندازه ترسناک گسترش یافته است که ادعا دارد که خلافت تنها،حق اوست،علاوه بر آن،انتخاب خلیفه را نیز حقی از حقوق ویژه خود می داند که

دیگری حق شرکت در آن را ندارد.در واقع، برای عبد الله بن ابی سرح که پیامبر (ص) خون او را حلال شمرد،حقی منظور شده است که برای عمار بن یاسر،حبیب پیامبر (ص) ،وجود ندارد یعنی حق شرکت در تعیین تکلیف خلافت!عبد الله بن ابی ربیعه مخزومی به عمار،چنین می گوید:

«ای پسر سمیه!از حد خود تجاوز کردی،تو را چه کار به این که قریش برای خود فرمانروا تعیین می کند؟»تاریخ بازگو نکرده است که کسی از مهاجران این سخن ابن ربیعه را تقبیح کرده باشد.

این دو همفکر ملاحظه می کردند که قریش تا این اندازه به نام حقوق ادعایی خود،سوء استفاده می کنند و در تعیین خلیفه منافع شخصی خود را در نظر می گیرند و به پای مصالح اسلام و مسلمانان می گذارند.اگر قریش مصلحت اسلام و پیروان اسلام را رعایت می کرد نباید از بزرگترین مجاهدان و داناترین مسلمانان و کسی که نسبت به پیامبر به منزله هارون سبت به موسی بود،روی برگردانند،و به شخصی رو کنند،که در جهاد،بینش،عزم و اراده و پارسایی به پای او نمی رسید.این دو صحابه برجسته ناظر بودند که رویدادهای شورا بروشنی ثابت کرد که قریش،-علی رغم این که علی (ع) برگزیده پیامبر (ص) بود-هر صحابی اهل مکه را بر او ترجیح می دهد.آن دو دیدند که روی گرداندن قریش از خاندان پیامبر (ص) نه تنها خوبی و نیکوکاری به پیامبر (ص) نیست،بلکه مخالف خواسته اوست،و چه بسا غیر مستقیم پشت کردن به شخص پیامبر (ص) است،برای آن دو روشن شد که راه تازه ای را که خلافت در پیش گرفته است،وصول مسالمت آمیز علی (ع) را بدان،دور از حد امکان قرار خواهد داد.این،برای خود علی (ع) نیز ثابت شده بود که

هنگام بیرون آمدن از خانه عمر-روزی که خط شورا ترسیم شد-به هاشمیان فرمود:«اگر در میان شما اطاعت قومی و قبیله ای برقرار شود،هرگز به امارت نخواهید رسید...».

اگر عمار،مقداد و هر کسی که با آن دو هم عقیده بود می دیدند،مقام خلافتی که عثمان به آن رسیده است،در دیگر افراد شایسته همانند او-از اصحاب پیامبر (ص) و تابعان نیکوکار-ادامه خواهد یافت،چندان ناآرامی و بی تابی نمی کردند،و سر به مخالفت برنمی داشتند،و یا حداقل در مخالفت خود شدت به خرج نمی دادند،و لیکن ایشان یقین داشتند که خلافت بزودی به دست اوباشان ستمگری از دودمان بنی امیه خواهد افتاد که به ضعف دیانت و مسلمان نمایی شهرت داشتند.

اسلام،رسالت،و پیام خود را از آسمان نازل نکرده است تا دولتی زورمند،بر پا دارد تا از روی تسلط و چیرگی سیطره خود را بر سر مردم بگستراند.بلکه رسالت اسلام هدایت انسانی و گسترش عدالت و احقاق حق،بوده است.و دولت،در نظر اسلام،هدف نیست،بلکه وسیله ای است برای رسیدن به این هدفها.پس اگر دولت وسیله ای شود برای رویارویی با این هدفها،در جایگاه ستیز با اسلام و رسالت اسلامی قرار خواهد گرفت.

اجرای طرح و نقشه اموی

این اصحاب نخبه محمد (ص) حدس نادرستی نزده بودند،نشانه های آینده بسرعت آشکار و پدیدار شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه