امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 190

صفحه 190

ابوذر

یکی از آن افراد،صحابی معروف ابوذر غفاری بود.نقل کرده اند وقتی که عثمان به مروان هر چه خواست بخشید،و به زید بن ثابت یکصد هزار درهم و به حارث بن حکم سی صد هزار درهم داد،ابوذر شروع به گفتن این سخن کرد:کافران را به عذابی دردناک هشدار بده و قول خدای متعال را تلاوت می کرد:«و کسانی که طلا و نقره را اندوخته می کنند و در راه خدا به مصرف نمی رسانند آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.» (33) عثمان برای او پیغام فرستاد و او را از گفتن آن سخنان باز داشت.ابوذر در جواب گفت:ای عثمان!آیا مرا از خواندن قرآن و عیبجویی از کسی که امر خدا را ترک کرده است،باز می داری؟پس،به خدا سوگند اگر خدا را با خشم عثمان خوشنود سازم محبوب تر و بهتر است برای من از این که خدا را با خوشنودی او به خشم آورم.این سخن عثمان را خشمگین ساخت.البته برای عثمان حل مشکل ابوذر و سایر انتقاد گران آسان بود و خود ابوذر او را راهنمایی کرده بود،زیرا روزی به او گفت:به روش دو خلیفه رفتار کن تا کسی به تو خرده نگیرد،ولی خلیفه این نظر را نپسندید.و برای همین، تصمیم گرفت مشکل ابوذر را به عنوان یکی از معترضان با مجازات او چاره کند.به نظر می رسد که خلیفه حساب نکرده بود که چاره کردن مساله انتقاد فردی با اخلاص از راه شدت عمل،مشکلات خطرناکتری برای

او در پی خواهد داشت.برای خلیفه دشوار بود که مخالفان خود را که از قریش بودند مجازات کند،زیرا ایشان صاحب قدرت بودند.اما ابوذر و امثال او،با وجود سابقه اسلامی روشن خود،افرادی صاحب قدرت،و دارای اعوان و انصار و مال و ثروت نبودند.خلیفه برای هر یک مجازاتی تعیین کرد که با عمل آنان تناسبی نداشت.برای ابوذر مجازات تبعید از حجاز را اختیار کرد.این مجازات در قرآن برای کسانی است که با خدا و رسول بجنگند و در زمین فساد کنند.در صورتی که ابوذر از این دسته نبود،بلکه از افراد صالح و مصلحی بود که اعتراض آنها به خاطر نفس اعتراض نبود،بلکه به سبب علاقه به اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر به انتقاد می پرداختند.ابوذر،نافرمانی خدا نکرده و دیگران را به قیام فرا نخوانده بود.یکی از منافقان از پیامبر (ص) انتقاد کرد و به او گفت:عدالت را رعایت کن!. پیامبر او را تبعید و مجازات نکرد بلکه به او فرمود:وای بر تو!اگر من عدالت نکنم،پس چه کسی عدالت می کند؟ابو بکر می گفت:تا از خدا اطاعت کنم از من اطاعت کنید و اگر من نافرمانی خدا کردم،آن گاه،اطاعت من بر شما روا نیست.عمر می گفت:هر گاه در من کجی دیدید،راست و هموارم سازید.

عثمان نخواست موضعی مانند موضع اینان اتخاذ کند،او تصمیم به تبعید ابوذر گرفت.و او را به شام تبعید کرد تا زیر سیطره نیرومندترین فرمانروایان اموی یعنی معاویه باشد که حکومت او دولتی در دولت شده بود.اما،ابوذر در خودخواهی معاویه و اسراف و ریخت وپاش اموال مسلمانان بزرگتر از آنچه در مدینه دیده بود،مشاهده کرد.پس،در انتقاد از معاویه بانگ برداشت.وقتی معاویه کاخ سبز (الخضراء) خود را ساخت،ابوذر به

او گفت:ای معاویه!اگر این کاخ از مال خداست که خیانت است و اگر از مال خود توست،اسراف است.او جلو کاخ معاویه می آمد،و فریاد بر می آورد و می گفت:«...بار خدایا!لعنت کن کسانی را که امر به معروف می کنند اما خود بدان عمل نمی کنند.خدایا!لعنت کن کسانی را که نهی از منکر می کنند ولی خود مرتکب آن می شوند...».

خلیفه بنا به تقاضای معاویه دستور داد تا ابوذر را به مدینه برگردانند.ابوذر را با سختی و به شکلی کاملا بی رحمانه،به مدینه برگرداندند.هنگامی که خلیفه پافشاری ابوذر را در موضع سیاسی خود دید،دستور داد تا او را از مدینه بیرون کنند.ابوذر درخواست کرد تا به شام برگردد و یا به عراق و یا مصر (و بنا به روایتی به مکه) برود،اما اجازه نیافت خلیفه فرمان داد که به بیابان نجد برود و به او چنین گفت:خودت را گم کن!از ربذه آن طرفتر حق نداری بگذری.عثمان به مردم اعلان کرد،که نه با ابوذر حرف بزنند و نه با وی خداحافظی کنند. وقتی ابوذر بیرون شد مروان به همراه او بود تا نگذارد مردم با او صحبت کنند.کسی برای وداع با او بیرون نرفت،مگر امام علی و فرزندانش حسن و حسین (ع) و برادرش عقیل و عمار بن یاسر.شکستن این دیوار اجتماعی که خلیفه دور ابوذر کشیده بود نمی توانست برخورد تندی را میان علی و عثمان در پی نداشته باشد.امام (ع) در حالی که با ابوذر خداحافظی می کرد فرمود:

«ای ابوذر!تو به خاطر خدا به آنان خشم گرفتی،به کسی که برای او غضب کردی امیدوار باش! براستی که ترس آنان از تو برای دنیایشان بود،و ترس تو از آنان این بود مبادا به دینت گزندی رسانند.پس،بگذار آنچه را

که ایشان از تو برای آن ترس داشتند در دستشان بماند.تو نیز به خاطر آن چه از آنان می ترسیدی،دور شو!چقدر محتاجند آنان به آنچه تو آنان را از آن باز می داشتی;و چقدر بی نیازی تو از آنچه آنان تو را از آن منع می کردند.در فردای نه چندان دور خواهی دانست که چه کسی سود برده است و چه کسی بیشتر حسد ورزیده;و اگر راه تمام آسمانها و زمینها بر بنده ای بسته شده باشد-و آنکس خدا ترس و با تقوا باشد-هر آینه خداوند از زمین و آسمان برایش گریز گاهی خواهد گشود.نباید انس بگیری مگر با حق و نباید به وحشت اندازد تو را جز باطل اگر تو دنیای ایشان را می پذیرفتی هر آینه تو را دوست می داشتند.و اگر از آنان می بریدی هر آینه در امان بودی (34) .

در بعضی روایات آمده است که ابوذر به میل خود به ربذه رفت،ولی این احتمال درست نیست که ابوذر زندگی در غربت و تنهایی را بر اقامت در شهری از شهرهای مسلمانان برگزیند به هر حال،آن چه تردید ناپذیر است این است که نخست ابوذر بدون میل و نظرش به شام تبعید گردید و سپس به مدینه باز گردانده شد.

ابوذر در ربذه اقامت گزید و در فقر و تنگنای تحمل ناپذیری زندگی کرد تا بدرود جهان گفت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه