امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 195

صفحه 195

«از مالک بن حارث به خلیفه گرفتار،خطا کار،منحرف از راه و روش پیامبر و کسی که حکم قرآن را پشت سر انداخته است:

اما بعد،نامه تو را خواندیم.خود و کارگزارانت را از جور و ستم نسبت به افراد صالح و تبعید آنان بازدار تا ما از تو اطاعت کنیم.تو گمان کردی که ما بر خود ستم روا داشتیم،در صورتی که این تنها تصور تو است که تو را بیچاره کرده است و همان است که در نظر تو ستم را عدالت و باطل را حق جلوه می دهد.و اما دوست داریم که دست برداری و توبه کنی و از خداوند درباره جنایت در مورد نیکان ما و تبعید ساختن شایستگان ما،و بیرون راندن ما از شهر و دیارمان،و ریاست دادن جوانان بر ما،آمرزش بخواهی.و نیز عبد الله بن قیس-ابو موسی اشعری-و حذیفه را حاکم بر ما قرار دهی که ما به آن دو

نفر راضی هستیم.

ولید و سعیدت و هر کسی از افراد خانواده ات را که خواهش نفس،تو را بدو فرا می خواند،از ما باز دار!ان شاء الله.و السلام (40) .دامنه مخالفت به بصره کشید در آن جا عده زیادی ناراضی از سیاست خلیفه پیدا شدند،شدت مخالفت در مصر هم کمتر از کوفه نبود.نقل می کنند که محمد ابن ابو بکر و محمد بن ابو حذیفه به مصر رفتند و گروهی از مردم را بر خلیفه شوراندند.در حالی که عبد الله بن سعد بن ابی سرح در مصر فرمان می راند و به مردم ستم می کرد،لازم نبود که آن دو نفر برای مردم آن جا از خارج دلیل و برهان بیاورند.نقل کرده اند که عبد الله،پس از مراجعت یکی از شاکیانش از مدینه،او را به قتل رساند.

نقل شده است که گروهی از مردم مدینه-از صحابه و غیر صحابه-به مردمی که در گوشه و کنار بودند نوشتند:«اگر خواهان جهادید به سوی آن بشتابید،زیرا خلیفه شما دین محمد را تباه کرده است.پس،شما آن را بپا دارید!»در نتیجه،دلهای مردم نسبت به خلیفه مشکوک شد.

مردم نام علی را به زبانها آوردند

طبیعی بود که در برابر این رویدادها مردم غیر قریش،به یاد علی بن ابی طالب بیفتند، موضع قریش را نسبت به او به یاد آورند و اشتباه کشنده ای که اصحاب شورا با برگرداندن خلافت از علی به عثمان مرتکب شدند،و امت اسلام را گرفتار بزرگترین مشکلی کردند که تا آن زمان با آن مواجه شده بود.البته برای صاحبان بصیرت روشن بود که اگر علی (ع) پس از خلیفه دوم ولی امر می شد،این امت با چنان مشکلی مواجه نمی شد.آنان فکر می کردند که خلافت علی (ع) تنها راه حل مشکلاتی است که این امت درگیر آنهاست.

نام علی زیاد بر

زبان مردم افتاده بود،عثمان در وجود علی (ع) و حضورش در مدینه رنج و درد فزاینده ای برای خود می دید.بدین جهت از او خواست تا برای مدتی مدینه را ترک گوید تا از خاطره های مردم برود،ولی هر گاه گرفتاریها زیاد می شد از او می خواست تا برای جلوگیری مردم باز گردد.روزی ابن عباس با نامه ای از جانب او نزد علی آمد که در آن نوشته از علی (ع) خواسته بود تا از مدینه به ملکی که در ینبع داشت خارج شود تا مردم کمتر از او یاد کنند.علی (ع) به او فرمود:

«ای پسر عباس!عثمان قصدی ندارد مگر این که مرا مثل شتر آب کشی قرار دهد که با سطل آب می کشد،هی بروم و برگردم.نزد من فرستاد که از شهر خارج شوم و بعد فرستاد تا برگردم.هم اکنون او می فرستد تا بیرون روم،به خدا قسم بحدی من از او دفاع کردم که ترسیدم مرتکب گناه شده باشم (41) .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه