امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 243

صفحه 243

طرفداران این روایت فراموش کرده اند که تحریک بر ضد عثمان در بصره و کوفه و مصر شروع نشد،بلکه در مدینه آغاز شد و در پیشاپیش محرکان عایشه،طلحه و زبیر قرار داشتند.

پس،آیا ابن سبا آن کسی است که اینان را برای تحریک بر ضد عثمان دعوت کرد؟

این روایت می گوید که ابن سبا با ابوذر در شام تماس گرفت و او را بر ضد عثمان و معاویه شوراند و لیکن ابوذر حمله انتقادی خود را بر عثمان در مدینه پیش از این که راهی شام شود آغاز کرده بود و تبعیدش به شام به سبب حمله اش به خلیفه بوده است.این روایت می گوید;ابن سبا به ابوذر یاد داد تا بگوید که اموال خراج و زکات از آن مسلمانان است،نه از آن خدا.اما،تاریخ به ما می گوید که ابوذر هنوز از شام به مدینه باز گردانده نشده بود که می گفت:این اموال مال خداست.روایت شده است که ابوذر پس از بازگشت به مدینه با خلیفه روبرو شد.و در حضور اصحاب پیامبر،به او گفت:شنیدم که پیامبر،می فرمود:«هر گاه فرزندان ابو العاص به سی تن برسند مال خدا را دست به دست خواهند کرد،و بندگان خدا را برده خود قرار خواهند داد،و در دین خدا بدعت خواهند گذاشت (5) .

از این گذشته اعتقاد به این که ابوذر از یک فرد نفوذی منافق امری از امور دینش را آموخته است،در حقیقت،عقیده به نهایت زشتی عمل اوست،و تمام نشانه های جعلی و ساختگی را در خود دارد،چرا که ابوذر همان صحابی پیامبر (ص) است و چهارمین کسی است که اسلام آورد. او مدتی دراز همراه پیامبر (ص) بود،و قرآن را از برداشت،و حافظ خوبی بود،که از پیامبر (ص) شنیده بود و آن چه را شنیده بود خوب درک کرده و خوب نقل کرده بود،وی بی نهایت راستگو بود.و پیامبر (ص) او را بسیار دوست داشت.

ترمذی نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود:«سایه نیفکنده است

آسمان نیلگون و حمل نکرده است زمین کسی را راستگوتر از ابوذر»و نیز فرموده است:«سایه نیفکنده است آسمان و حمل نکرده است زمین کسی را راستگوتر،و با وفاتر از ابوذر.او شبیه عیسی بن مریم است (و یا گفت:) ابوذر در روی زمین با زهدی مانند زهد عیسی بن مریم راه می رود» (6) .

ابن ماجه روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود:«همانا خدایم مرا به دوستی چهار تن فرمان داده است و خبر داده است که او نیز ایشان را دوست می دارد.گفتند:یا رسول الله آنان چه کسانند آن گاه پیامبر فرمود:علی از جمله ایشان است (سه بار تکرار کرد) ،ابوذر،سلمان و مقداد» (7) .

ابوذر در مراقبت بر پاکداشت تعلیمات اسلامی به حدی رسیده بود که اجازه نمی داد کعب الاحبار-با آن که عمر بن خطاب و عثمان او را بشدت احترام می کردند و از او مساله می پرسیدند و به سخن او گوش فرا می دادند-درباره دین خدا فتوا دهد و اظهار نظر کند. روایت شده است که ابوذر پس از مراجعتش از شام به مدینه به عثمان گفت:سزاوار نیست کسی که زکات می دهد تنها به دادن زکات بسنده کند،بلکه باید به فقیر نیز یاری رساند،و به گرسنه غذا دهد،و در راه خدا دست به انفاق زند.کعب که این سخن را از زبان ابوذر شنید،گفت: «هر کس واجب را ادا کند،او را کافی است.»ابوذر خشمناک شد و به کعب گفت:«ای پسر زن یهودی تو را چه به این حرفها؟آیا تو دین ما را به ما می آموزی؟و سپس با چوب دستیش به سر او کوبید (8) .چنانچه ابوذر به کعب اجازه نمی داد که در امور دین فتوا دهد،با آن که او زمان عمر

اسلام آورده بود و به مقام و منزلتی رسیده بود،و به داشتن معلومات زیاد در دین معروف بود. پس،چگونه به حرف یک نفر یهودی که در زمان عثمان اسلام آورده است و اصحاب پیامبر (ص) را ندیده است و با تعالیم اسلامی آشنایی نداشته است،توجه می کند؟

و اگر ابوذر و عمار با ابن سبا موافقت کرده بودند،پس می بایستی که ابن سبا بر حق می بود، زیرا پیامبر (ص) به راستگویی این دو صحابی گواهی داده است.قبلا روایتی را که عایشه از رسول خدا (ص) نقل کرده بود آوردیم که آن بزرگوار فرمود:عمار مخیر میان دو امر نشد،مگر این که بهترین آن را انتخاب کرد.حضرت در روایتی که نقل کرده اند،فرمود:به وسیله رهنمود عمار راهنمایی شوید!و نیز فرمود:«مژده باد تو را ای عمار که گروه ستمکار تو را می کشد.»و فرمود:«براستی که بهشت مشتاق سه شخص است:علی،عمار و سلمان (9) .کسی را که پیامبر (ص) به همه اینها بستاید،باید بر حق باشد.اگر این دو صحابی در امری از امور دینی با کسی موافق باشند،شخص مورد قبول ایشان بر حق خواهد بود،و هر گاه آن شخص مورد قبول ایشان،تازه مسلمان باشد،بایستی از این دو تن،مسائل دین را بیاموزد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه