امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 303

صفحه 303

حق این است که ما شرح اصالت قبیله ای جامعه عرب،که به بنی امیه،در رشد نیروی سیاسی و نظامی شان بیشترین کمک را کرد،ناگفته نگذاریم.البته در زمانی که هنوز وسایل جدید تبلیغاتی فراهم نشده بود،برای یک سیاستمدار بسیار مشکل بود که محبت میلیونها و یا صدها هزار تن از مردم را-در حالی که با این افراد هیچ رابطه فامیلی نداشتند-به سوی رهبریهایی جلب کنند،بطوری که با عاطفه و احساس از آنها اطاعت کنند.آن هم یک فرد با استقلال عقیده ای که دارد می تواند کارهای خود را از راه منفعت شخصی و یا طرز تفکر منطقی خویش انجام دهد.اما هنگامی که رؤسای قبایلی هستند و نزدیکان زیادی دارند که بی گفتگو از آنها اطاعت می کنند جلب محبت هزاران فرد برای آزمندانی از سنخ بنی امیه-جایی که رهبران قبیله ای دنیاپرست وجوددارند-سهل و ساده می گردد.و تردیدی نیست آن مدت زمانی که مسلمانان در دوران خلیفه سوم و پس از آن زندگی کردند،بر رشد تعدادی از این سنخ رهبران کمک کرد،بحدی که دنیای اکثریت مردمان صاحب نفوذ مقدم بر دینشان قرار گرفت.

مزاحمانی تازه

اما دومین نتیجه ای که از شورا به دست آمد،ظهور مزاحمانی برای خلافت بود،که اگر در شورا عضویت نمی یافتند،هیچ کدام از آنها چشم طمع به خلافت نمی داشت.پس همان طوری که ابتکار شورا و برنامه ریزی دقیق آن،علی (ع) را به شکست و عثمان را به پیروزی رساند، صرف دادن عضویت شورا را به چهار تن دیگر،آنها را-علی رغم این که هیچ کدام از آنها و دیگران در علم،عمل و خویشاوندی با پیامبر (ص) به پای علی (ع) نمی رسیدند-آنها را از نظر سیاسی تا مرتبه علی (ع) و مساوی با او بالا برد.این عضو شورا

شدن در باطن آن چهار نفر عقده احساس امتیاز بر دیگر مسلمانان و اعتقاد به شایستگی برای زمامداری امت به وجود آورد.این عقده در باطن طلحه و زبیر استوار شد و ثروت زیادی که به دست آورده بودند،میل رقابت در رسیدن به رهبری را در آنها افزایش داد.

ثروت همیشه نیرو و کمک انسان برای رسیدن به هدفش بوده است.و عضویت آن دو تن در شورا ام المؤمنین عایشه را متوجه ساخت که ممکن است یکی از آن دو تن به خلافت برسد.و رسیدن هر کدام از ایشان به خلافت مایه آرامش قلب ام المؤمنین بود،زیرا که طلحه از اعضای فامیل او،قبیله تیم،بود و زبیر شوهر خواهرش بود.این دو صحابی با ام المؤمنین همفکری کردند،و نتیجه آن حمله و شورش بر عثمان به منظور پایان دادن حکومت او و جایگزین کردن یکی از دو صحابی به جای او بود.و سرانجام این حمله به قتل او انجامید و موقعی که پس از قتل عثمان با امام (ع) بیعت شد،ناامیدی از آرمان و آزمندی شدید،آن دو صحابی و ام المؤمنین را وادار به مخالفتی بسیار زشت و ناپسند با امام نمود که در تاریخ اسلام نظیر نداشت.و اگر خلیفه دوم به آن دو صحابی عضویت شورا را نداده بود،تا هر کدام از آنها احساس کنند،فردی همتای امام (ع) است اقدام به چنان کاری نمی کردند.

آخرین فرصت

در حقیقت امام (ع) از آغاز وفات پیامبر (ص) تا روزی که با عثمان بیعت شد،علاقه زیاد خود را برای رسیدن به خلافت ابراز داشت،آن روزها که مسلمانان با یکدیگر مهربان و در برابر دشمنان اسلام متحد بودند.روز شورا کوشش زیادی برای بازگرداندن خلافت به خودش داشت.چرا که با نور الهی

مشاهده می کرد آن سه روز شورا آخرین فرصتی است که ممکن است امام در آن فرصت،امت را به هدفهای بزرگشان با حفظ وحدت و امنیت داخلی،برساند،و اگر خلافت از او به دیگری منتقل شود،به پایان گرفتن وحدت اسلامی خواهد انجامید. خواننده به خاطر دارد که آن روز امام (ع) به دیگر اعضای شورا فرمود:«سخنم را بشنوید،و گفته ام را مورد توجه قرار دهید،بعد از این انجمن،امر خلافت را خواهید دید که شمشیرها در باره آن کشیده و پیمانها شکسته می شوند،بحدی که جمع متشکل نخواهید بود،و بعضی از شما پیشوای گمراهی و جمعی پیرو نادانان می شوید...» (2) .

آن افراد سخنان امام را شنیدند اما مورد توجه قرار ندادند.زیرا که ایشان بزرگان قریش بودند،کینه علی (ع) را به دل داشتند و کسانی بودند که تمام کوشش خود را برای انصراف خلافت از وی به کار می بردند.با عثمان بیعت کردند،و توجه امام (ع) به خلافت پایان گرفت، زیرا او یقین داشت،که وحدت اسلامی به پایان خود نزدیک شده است.و در زمان خلیفه سوم رویدادها به دنبال هم اتفاق افتاد و انقلاب پایانبخش رویدادهای زمان او شد.سر آمدن زندگانی خلیفه،همزمان بود،با پایان گرفتن دوره وحدت.

امام ناچار به قبول خلافت شد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه