امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 304

صفحه 304

چند روز پس از قتل عثمان زمام ابتکار عمل سیاسی از دست قریش بیرون رفت،و این مرتبه نتوانست خلافت را از دست علی (ع) بیرون ببرد.انقلاب کنندگان و بیشتر ساکنان مدینه از گروه انصار به دور امام (ع) جمع شدند،و با اصرار از او خواستند تا بیعت آنها را بپذیرد و او خودداری می کرد.زیرا می دید امت به طرف فتنه ای پیش می رود که برای افراد غیر مؤمن ناآگاه از حقیقت و نابردبار مشکل است در آن فتنه استوار

بمانند.بنابراین به آنها گفت:«از من دست بردارید.و دیگری را بطلبید،ما رو به کاری می رویم که چهره ها و رنگهای مختلفی دارد، دلها بر آن استوار نیست و عقول زیر بار آن نمی رود.»و لیکن آنان او را در باره اسلام به خدا قسم دادند و به او متوسل شدند و وعده یاری و اطاعت از او را دادند و او نتوانست خلافت را از خودش دور کند زیرا که آنها امام (ع) را در برابر مسؤولیتش قرار داده بودند.بناچار بیعت ایشان را پذیرفت در حالی که آنها روی شانه های ستبر وی بار سنگینی را گذاشتند که کوهها تاب تحمل آن را ندارند.البته او علی (ع) است او کسی است که هیچ گاه در دوران زندگیش از امری واجب هر چند سنگین،شانه خالی نکرده است.

کینه ها به جوش می آید

با امام (ع) بیعت شد،قریش از غفلت خویش به خود آمد و کینه هایش نسبت به امام (ع) جوشیدن گرفت.مردم قریش و رهبرانشان،بجز اندکی بر او شوریدند.امام (ع) در نامه ای به برادرش عقیل،موضعگیری قریش را نسبت به خود چنین بیان می کند:«...پس قریش و تندروی ایشان را در گمراهی و جولان آنان را در دشمنی و ستیز و نافرمانی آنها را در سرگردانی و حیرت،به حال خود واگذار،زیرا که آنها به جنگ با من متفق شده اند همان طوری که به جنگ با پیامبر خدا (ص) پیش از من متحد شدند،پس مجازات کنندگانی به جای من قریش را مجازات کنند،زیرا که آنها خویشاوندی مرا[با پیامبر]قطع کردند و خلافت فرزند مادرم[رسول خدا (ص) ]را از من سلب کردند.

پرهیزکارانی که امام (ع) را خوار و تنها گذاشتند

اما آن عده از رهبران پرهیزکار قریش که چشم طمع به خلافت نداشتند،در برابر امام، موضعی خوارکننده و تنها گذارنده گرفتند،و جمعی از ایشان با علم به مقام شامخ امام (ع) از بیعت با او سر باز زدند.همین سعد بن ابی وقاص که یکی از اعضای شوراست که از پیامبر خدا (ص) روایت کرده است که به علی فرمود:«آیا نمی خواهی که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی باشی جز این که پیامبری بعد از من نیست؟» (3) ،خودداری کرد از این که علی (ع) را یاری و یا با او بیعت کند.با این که یاری علی (ع) و پیروی از او به مقتضای روایت خودش، یاری و متابعت پیامبر خداست و خوار کردن علی (ع) خوار ساختن پیامبر خدا چنان که پیروی هارون پیروی از موسی و یاری اوست و خوار گذاشتن او،خواری موسی (ع) و عبد الله بن عمر پرهیزکار و پارسا خودداری کرد از

این که علی (ع) را یاری و یا با او بیعت کند.با این که او خود روایت کرده است که پیامبر (ص) فرمود:«...هر کس در حالی بمیرد که بر عهده اش بیعتی نباشد،به مرگ جاهلیت مرده است.» (4) در حالی که با یزید بن معاویه فاسق بیعت کرد، مبادا بیعتی در گردنش نباشد و به مرگ جاهلیت بمیرد.و به همین دلیل بعدها با عبد الملک بن مروان نیز بیعت کرد.و لیکن او در طول بالغ بر پنج سال،خودداری از بیعت با امام (ع) کرد و نترسید از این که به مرگ جاهلیت بمیرد.

سرکشان قریش

اما افراد آزمند از سران قریش،فاجران با پارسایان آنها در مبارزه با امام،مسابقه گذاشتند و قربانیهای زیادی در این راه دادند آن قدر که در راه مبارزه با مشرکان نداده بودند.بنی امیه و در راس آنها معاویه در قتل عثمان خرمای پر حلاوت و فرصت روزگار را مشاهده می کردند، بنابراین کشته شدن عثمان برای بنی امیه از زندگیش کم فایده تر نبود.و اگر خلافت عثمان به معاویه آن قدر نیرو داد که او را نیرومندترین شخص در دولت اسلامی ساخت،قتل او نیز وسیله ای برای معاویه فراهم کرد که آن نیرو را در راه هدفی به کار ببرد که برای آن هدف از همان آغاز استقرار خویش در شام،آماده می شد.

البته عثمان موقعی که در محاصره بود از وی کمک خواست و او کمک نکرد.بلکه در پاسخگویی به ندای او سهل انگاری کرد تا کشته شود.سپاهی به حجاز فرستاد تا وانمود کند که قصد دفاع از او دارد.و لیکن به فرمانده سپاه دستور داد که نزدیکی مدینه اردو بزند و هر چند فاجعه بالا بگیرد وارد مدینه نشود تا وقتی که

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه