امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 305

صفحه 305

فرمان او برسد.و برای این که همه روزنه های اندیشه دخالت آزادانه در عمل را بر روی فرمانده سپاه ببندد به او گفت:حق نداری بگویی که حاضر می بیند آنچه را که غایب نمی بیند و تو غایبی و من حاضر.

براستی که معاویه به تمام سودی که ممکن بود از زندگی عثمان برسد،رسید،ولی کشته شدن عثمان برای معاویه بهتر از زندگی او بود البته دفاع از خلیفه منجر به طول عمر او می شد تا وقتی که به اجل خود از دنیا برود.ممکن بود خلیفه سوم مصلحت خود ببیند-اگر مشکل بخوبی حل شود-خلافت را به یکی از بزرگان مهاجر واگذار کند در نتیجه معاویه فرصت را از دست بدهد،و از وسیله توجیه حمله مسلحانه بر امت محروم شود.در صورتی که قتل خلیفه آن دستاویز را در اختیار او قرار می داد.

از این جا دانسته می شود که خلیفه سوم،آن قدر نیروی سیاسی و نظامی در اختیار نداشت که معاویه داشت در حقیقت او از دفاع خود عاجز بود،در موقعی که معاویه به قدری نیرو در اختیار داشت که می توانست از خود دفاع کند و بر دشمنانش هجوم ببرد و اگر می خواست از جان خلیفه سوم هم پاسداری کند،و معنای آن حرف این است که عثمان از خلافت جز نامی نداشت،ولی معاویه سلطنت و قدرت داشت.موقعی که خلیفه کشته شد،بنی امیه از خلافت تا مدتی کوتاه جز اسمی را از دست ندادند،و معاویه نیاز به چیزی برای رسیدن به خلافت ظاهری نداشت جز این که نیروی موجود خود را در راه مطالبه خون خلیفه مقتول به کار ببرد.و آن کار را کرد و امام (ع) را درگیر جنگی کرد که تا آن روز مسلمانان

نظیر آن را ندیده بودند.

پرهیزکاران تشنه خلافت

در همان حال که کشته شدن خلیفه انگیزه ای قبیله ای برای مطالبه خون در اختیار معاویه گذاشت تا به نیروی موجود خود،نیروی جدیدی بیفزاید،طلحه،زبیر و ام المؤمنین دشمنان خلیفه مقتول نیز به معاویه پیوستند و در مورد مطالبه خونی با او هم قسم شدند که تا دیروز به ریختن آن دعوت می کردند و تمام سنگینی خود را در آن کفه نهاده بودند.آنان در مبارزه با امام (ع) بر معاویه سبقت گرفتند.

جنگ بصره ثابت کرد که امکانات این سه رهبر بسیار زیاد است،زیرا آنها توانستند برای مبارزه با امام در آن جنگ سپاهی فراهم آوردند،که شمار آن را دست کم به سی هزار تخمین زده اند،در حالی که امام (ع) از مدینه با سپاهی بیرون شد که از چند صد تن تجاوز نمی کرد.و موقعی که راهی بصره بود ناگزیر شد تا در ذی قار مدتی توقف کند و در آن مدت فرستادگانی به کوفه بفرستد و از مردم آن جا کمک بخواهد که ابو موسی استاندار وی بر کوفه مانع از فرستادن آنان می شد.و سرانجام،پس از تلاشی زیاد از مردم کوفه تا آن اندازه به او پیوستند که شمار سپاهش به دوازده هزار تن رسید.

علی رغم پرهیزکاری و سابقه در اسلام،آن سه رهبر،به خود اجازه دادند که وحدت مسلمانان را بر هم بریزند و شمشیرها را بر روی امام (ع) بکشند،و پیروان پیامبر (ص) را برای اولین بار پس از وفات پیامبر (ص) در دو صف کارزاری قرار دهند که جویهایی از خون روان سازند.

با این که ایشان شکست خوردند،اما با عمل خود،رخنه ای در میان امت به وجود آوردند که امام (ع) علی رغم پیروزیش

بر آنها،قادر به التیام آن نشد.آری آن رخنه پس از شکست ایشان فزونتر شد.و چیزی جز دورتر شدن قریش از علی (ع) و افزایش کینه توزی نسبت به او،بعد از این که در جنگ بصره هفتاد تن از رهبران خود را از دست دادند،ببار نیاورد.مردم بصره هرگز هزاران کشته خود را که در آن جنگ به خاک افتادند،فراموش نکردند.و مردم کوفه احساسی جز زیان و خسارت فراوان از دست دادن فرزندان و برادرانشان در آن جنگ،نداشتند و امام (ع) با کشته شدن این انبوه جمعیت،یاران حق بینی را از دست داد که می توانستند در صورت زنده ماندن کمک زیادی در مقابل دشمنش تقدیم او کنند.و تردیدی نیست که نبرد بصره با همه پیروزی درخشان امام (ع) در آن نبرد بر توان امام (ع) چیزی نیفزود،آری،با آن جنگ از تعداد یاران امام (ع) ،به مقدار زیادی کاسته شد.و آنها که در مورد دشمنان امام موضع نرمتری داشتند در مورد درگیری در جنگ بر ضد امام (ع) در تردید به سر می بردند، در موضعگیری آن دو صحابی پرهیزکار و ام المؤمنین انگیزه مبارزه با امام (ع) را یافتند،با این توجیه که اگر برای این پاکان جنگیدن با علی (ع) جایز باشد،پس چرا برای دیگران روا نباشد؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه