امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 375

صفحه 375

و مقداد بن اسود،که پیامبر (ص) در باره او و علی (ع) و ابوذر و سلمان فرمود:«همانا خداوند مرا به دوستی چهار تن امر کرده است و خبر داده است که خود،آنان را دوست می دارد.پس عرض شد یا رسول الله!کیستند

ایشان؟فرمود:علی از آن جمله است (سه بار تکرار کرد) و ابوذر،سلمان و مقداد» (18) و سلمان فارسی،که رسول خدا (ص) درباره او و علی و عمار فرمود: بهشت مشتاق سه نفر است:«علی (ع) ،عمار و سلمان (19) .

و ابن عباس که پیامبر (ص) درباره او فرمود:«بار خدایا به او علم تاویل قرآن بیاموز و او را در امر دین فقیه گردان و او را از اهل ایمان قرار بده (20) .

اینها و تعدادی دیگر از اصحاب،حتی در زمان خلفای راشدین پیروان علی (ع) بودند و اعتقاد داشتند که خلافت حق اهل بیت پیامبر (ص) است.و این که اگریاورانی داشتند،در راه رسیدن علی (ع) به خلافت،جنگ می کردند.عمار و مقداد از امام (ع) بعد از به خلافت رسیدن خلیفه سوم از علی (ع) خواستند،تا دست به مبارزه بزند.ولیکن امام (ع) از آن خود داری کرد و من تصور نمی کنم هیچ یک از شیعیان امامیه،به اندازه ابوذر،بتواند از علی (ع) پیروی کند.و همین ابوذر،از پیامبر خدا (ص) روایت کرده است فرمود:«هر کس از من پیروی کند از خدا پیروی کرده است و هر کس نافرمانی مرا بکند خدا را نافرمانی کرده است.و هر کس از علی (ع) اطاعت کند در حقیقت از من اطاعت کرده،و هر کس نافرمانی علی (ع) را بکند از خدا نافرمانی کرده است،و هر کس از علی (ع) اطاعت کند در حقیقت از من اطاعت کرده است و هر کس از علی (ع) نافرمانی کند،از من نافرمانی کرده است (21) .و آن حضرت به علی (ع) فرمود:«یا علی،هر کس از من جدا شود در حقیقت از خدا جدا شده است و هر کس از تو یا

علی جدا شود در حقیقت از من جدا شده است (22) .و (ابوذر) در حالی که در کعبه را گرفته بود گفت:هر که مرا می شناسد،شناخته است و هر کس نمی شناسد پس من ابوذرم،از پیامبر خدا (ص) شنیدم که می فرمود:«آگاه باشید که مثل خاندان من مثل کشتی نوح است سبت به قوم نوح که هر کس سوار کشتی شد نجات یافت و هر کس دوری کرد،غرق شد» (23) .

قانونی بودن خلافت انتخابی و پیآمد ناپسند آن

ج-هر گاه پیامبر (ص) نسبت به شخص معینی سفارش نکرده بود که بعد از وی رهبری امت را عهده دار شود و یا نسبت به شخص معینی وصیت کرده بود اما اصحاب از سخنان پیامبر (ص) بوضوح دریافت نکردند که نسبت به آن شخص معین وصیت کرده است و بعد امت،خود رهبری چون ابو بکر را انتخاب کرد،خلافت آن شخص قانونی خواهدبود.زیرا این حق طبیعی مسلمانان است که اداره امور خویش را به هر کسی که مایل باشند واگذار کنند،بنابراین بیعت، قرار دادی میان انتخابگران و رهبر انتخاب شده خواهد بود،تا وقتی که شخص انتخاب شونده به شروطی که ضمن بیعت بوده،عمل کند،وفای به عقد واجب است پس اگر بیعت بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) بوده باشد،اطاعت انتخابگران از شخص انتخاب شده-تا وقتی که انتخاب شونده مطابق کتاب و سنت عمل کند-واجب است.جز این که خلافت انتخابی علی رغم صحت و درستیش،دو جنبه منفی به همراه دارد:

(1) -هیچ اشکالی بر هیچ فرد مسلمانی وجود ندارد که از بیعت با خلیفه از این نوع-هر چند اکثریت مردم با او بیعت کرده باشند-خود داری کند.بنابراین برای اقلیت جایز است که از بیعت با وی خود داری کند و موافق اکثریت نباشد و خلیفه را شایسته

رهبری نداند.زیرا که خلافت او با سفارش پیامبر (ص) و به وسیله وحی آسمانی صورت نگرفته است،بنابراین به دستور خدا و فرمان پیامبر (ص) نیست.در نتیجه موضعگیری منفی در برابر او مخالفت با کتاب و سنت محسوب نمی شود.البته لازم است کسی که چنین موضعی را نسبت به خلیفه می گیرد،تفرقه بین مسلمانان ایجاد نکند و جریان اداری حکومت را که در راس آن خلیفه قرار دارد برهم نزند.بلکه بر او واجب است در موردی که مطابق امر خداست از او اطاعت کند،به دلیل آیه شریفه:«ای کسانی که ایمان آورده اید،اطاعت کنید خدا را و فرمان پیامبر (ص) و فرمانروایان خودتان را اجرا کنید».بنابراین که کلمه اولی الامر»شامل کسانی که پیامبر تعیین نکرده است نیز می گردد[!].

و اگر اقلیت چنین حقی داشته باشد تا با آن کس که اکثریت بیعت کرده است،بیعت نکند، شخص انتخاب شده حق ندارد شخصی را که بیعت نکرده است مجبور به بیعت کند.و اگر بخواهد او را وادار به بیعت کند.ستمکار و غاصب آزادی خواهد بود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه