- پیش سخن 1
- خدا در دیدگاه علی (علیه السلام) 2
- فعل حضرت حق 2
- منفعت این دیدگاه 3
- انسان از دیدگاه علی (علیه السلام) 4
- انسان از دیدگاه علی (علیه السلام) 4
- احکام حضرت حق 4
- حرمت انسان 5
- از گنهکار ناامید نباشید 5
- هدایت انسان ها 6
- ما چه کرده ایم ؟ 6
- محبت به شقی ترین مردم 7
- سفارش به استاندار 7
- دنیا در دیدگاه علی (علیه السلام) 8
- نیّت امیرالمؤمنین (علیه السلام) 8
- عمل امیرالمؤمنین (علیه السلام) 9
- اخلاق امیرالمؤمنین (علیه السلام) 11
- مصیبت جانکاه 12
- پاورقی 13
خداوند متعال به کمترین چیزی به بندگانش ستم روا نمی دارد ، این مردم هستند که خودشان زمینه ستمکاری بر خودشان را فراهم می کنند .
خیلی حرف زیبایی است ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتقادش این است که عیب های زندگی ، نقص های زندگی ، کمبودهای زندگی ، مشکلات زندگی و دردهای زندگی را مجموعتان با عادل شدن معالجه کنید ، و الا تا در جامعه ستم هست طبعات ستم هم خواهد بود ، آثار ستم هم خواهد بود .
رهایی از طبعات ستم به این است که همه تصمیم بگیرند آدم های پاکی بشوند ، انسان های عادلی بشوند ، انسان های با انصافی بشوند .
نهایتاً حرف اسلام این است که کلید حل مشکلات متخلق شدن همه ، به اخلاق پروردگار است . اگر یک نفر ستمکار هم بین مردم باشد باز کشتی حیات عیب پیدا خواهد کرد ، و خیمه حیات دچار تنگنا خواهد شد . در قیامت هم همین طور ، با این که مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ است قدرت واحد و تمام مهار قیامت به تنهایی به دست اوست .
در قرآن مجید می فرماید : به اندازه رشته نازک
وسط هسته خرما که به زحمت هم به چشم می آید ، یا در آیات دیگر می فرماید : به اندازه سوراخ ریز میان هسته خرما به احدی ستم روا نخواهم داشت .
این طور نیست که در بازار قیامت بگویم این طرفم فرعون است ، این نمرود است ، این شمر است ، این یزید است و با این اوضاعی که در دنیا داشتند بیش از حد جرمشان توی سرشان بزنم ، نه ، جریمه به اندازه جرم است ، خداوند ستم نمی کند .
منفعت این دیدگاه
یک منفعت این نظر پاک این است که هیچ گاه انسان گلایه مند و شاکی از وجود مقدس او نمی شود . وقتی که آنجا را در اوج عدالت ببیند و ستمکاری و مولدش را انحراف فکری و روحی خود انسان بداند ، تمام درهای گلایه و شکایت از پروردگار عالم به روی ذهن بسته می شود ، آن وقت رابطه آدم با پروردگار عاشقانه می شود ، بی رغبتی به حق در دل پیدا نمی شود ، کسالت از حق در باطن پدیدار نمی شود و خستگی از حق برای انسان نمی آید . بلکه انسان در این سیر فکری پاک روز به روز بر عشق و ایمان و ارتباط و عبادت و حرکتش به جانب مقام قرب اضافه می شود . این پاکی و عشق تا جایی می رسد که نوشته اند : روز عاشورا هر چه بر أبا عبد الله (علیه السلام)می گذشت برافروختگی چهره او بیشتر می شد ، و زمانی که شمر تیزی خنجرش را می خواست به گلوی حضرت بکشد سید الشهداء (علیه السلام)لبخند
زد ، این لبخند خیلی معنی داشت ، معنایش هم این بود که تمام وجودم از محبوبم در اوج رضایت قرار دارد و آنچه می گذرد مربوط به انحراف انسان است نه تقدیر و عمل پروردگار . این نظر وجود مبارکشان به پروردگار در جهت فعل پروردگار است .