- پیشگفتار محقق 1
- اشاره 12
- تاریخچه خمس 13
- 1- املاک مُخَیرِق 16
- 2- زمین هایی که انصار به رسول اکرم(ص) بخشیدند. 16
- اشاره 16
- 5- وادی القری 17
- 6- مهزور؛ و این بازاری در مدینه بوده است. 17
- 4- سه قلعه از قلعه های خیبر، به نام های وطیح، سلالم و کُتَیبه. 17
- 7- زمینی از اموال بنی نضیر در مدینه . 17
- اشاره 30
- پیامبر از چه چیزهایی خمس دریافت کرده است؟ 38
- اشاره 39
- بخش اول: روایات اهل سنت 39
- وجوب خمس در رکاز 40
- رکاز چیست؟ 42
- سیوب چیست؟ 43
- خمس درآمد 44
- بخش دوم: نامه ها و فرمان های پیامبر(ص) 45
- اشاره 45
- معنای خمس از دیدگاه اهل سنت 54
- اشاره 57
- واژه صدقه و تفاوت آن با زکات 63
- خمس و آیه چهل و یکم سوره انفال 66
- اشکال به دلالت آیه و پاسخ آن 72
- اشاره 79
- اشاره 82
- علم غیب ائمه اطهار: 111
- اشاره 127
- اشاره 134
- اشاره 138
- فقها و روایات تحلیل خمس 139
- واکنش امام رضا و امام جواد8 در برابر تحلیل خمس 142
- روایت نخست: 142
- اشاره 142
- روایت دوم: 143
- روایت سوم: 143
- روایت نخست: 145
- اشاره 145
- روایت سوم: 147
- روایت ششم: 149
- روایت هفتم: 150
- روایت هشتم: 150
- روایت نهم: 151
- روایت دهم: 151
- روایت یازدهم: 152
- روایت دوازدهم: 152
- روایت سیزدهم: 154
- روایت چهاردهم: 155
- روایت پانزدهم: 155
- حدیث هفدهم: 158
- اشاره 160
- مطلب دوم: 160
- مطلب اول: 160
1- وسائل الشیعه: ج6، ص375، کتاب الخمس، باب 3، وجوب ایصال حصه الامام من الخمس الیه...، ح1.
این که امام(ع) می فرمایند: خیال کرده من حلال نمی کنم؟! نشان می دهد که گویا این شخص منتظر جواب منفی امام بوده تا دردسر و آشوب برپا کند. به همین خاطر امام می فرمایند: "لیسألنّهم" یعنی بالأخره هر کاری با این اموال بکنید، خدا از آن ها سؤال و بازخواست خواهد کرد.
شاهد کلام این که در این روایت به هر حال امام(ع) فرموده اند: "أنت فی حلّ"، و به ظاهر او را در حل قرار می دهند. این حلیت مخصوص خود آن شخص بوده، و از این امر معلوم می شود که اباحه و حلیت عامی در کار نبوده است.
روایت دوم:
«وعن محمد بن الحسن وعلی بن محمد جمیعاً عن سهل عن أحمد بن المثنی عن محمد بن زید الطبری قال: کتب رجل من تجّار فارس - من بعض موالی أبی الحسن الرضا(ع) - یسأله الإذن فی الخمس، فکتب الیه: "بسم الله الرحمن الرحیم إن الله واسع کریم، ضمن علی العمل الثواب وعلی الضیق الهمّ، لایحلّ مال إلّا من وجه أحلّه الله، إنّ الخمس عوننا علی دیننا وعلی عیالنا وعلی أموالنا..." » (1)
در این روایت هم سخنی از اباحه خمس نیست، بلکه اشاره به حکمت لازم و دائمی آن می کند.
روایت سوم:
«وبالإسناد عن محمد بن زید قال: قدم قوم من خراسان علی أبی الحسن الرضا علیه السلام فسألوه أن یجعلهم فی حلّ من الخمس فقال: ما أَمحَلَ هذا تَمحَضُونّا