بر بال اندیشه صفحه 305

صفحه 305

می بایست تکلیف او با دربار ایران و مردم وطنش روشن می شد؛زیرا او می خواست از این فرصت استفاده کرده و شاه هوس باز و عاشق پیشه قاجار را به مردم دوستی راهنمایی نماید؛اما او در راه شیراز و در شهر اصفهان خیلی زود فهمید که اطراف ناصر الدین شاه را،انبوهی از افراد طمّاع و بی شخصیت احاطه کرده اند و او خود نیز به جز عشق بازی و زن دوستی،هوایی دیگر در سر ندارد.

او در بین راه دید و دانست که دهقانان ایرانی چیزی جز بندگان عریان دربند کشیده نیستند،و در شیراز آگاه شد که شاه قاجار در چنگال پلید بعضی از خرافیان مالدار چون موم است.(بیچاره ملت اسلام با آن زمامدار و اطرافیانش).

همه این ها باعث حیرت او گردید و به فکر فرو رفت که چگونه خواهد توانست با ناصر الدین شاه،از در دوستی و سازش داخل شود ؟ !!

چهل و هفت سال حکومت

در یک سخن باید گفت:که طول حکومت شاه قاجار و ظلم و شقاوت بیشمارش،آن چنان مردم ایران را در خفقان فرو برده بود که مردم،دیگر نسبت به محیط و جامعه شان،عادت کرده بودند؛زیرا او درست چهل و شش یا هفت سال بود که سلطنت می کرد و کارش به خدایی رسیده بود،و از این مهم تر سلاطین شرق نیز او را احترام می کردند و یک نوع شیخوخیت برایش قائل بودند.

پس یک ایران بود و یک مرد به نام ناصر الدین شاه ! و یک ایران بود و مشتی رعیت گرسنه و جولان عده ای خرافاتی،و اکنون مرد بی نظیر شرق می بایست با چنین موجود مغرور و کینه توزی،مواجه می گردید و با او به مکالمه برمی خاست.موجودی که جز تملق و ستایش چیزی نشنیده بود و جز ترس و وحشت اطرافیانش چیزی ندیده بود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه