بر بال اندیشه صفحه 511

صفحه 511

کسی که شکم،او را داخل آتش کند.

بعد فرمود:کلنگ را بیاور،کلنگ را گرفت و در چاه فرود آمد آن مقدار کلنگ زد تا خسته شد،برای رفع خستگی بیرون آمد در حالی که از پیشانی مقدس او عرق می ریخت و با انگشتان خود آن عرق را از پیشانی به زمین ریخت و باز به قنات فرود آمد،همهمه می کرد و کلنگ می زد،ناگهان رگ آب بسان گلوی شتر فواره زد.

امام فوری بیرون آمد و در حالی که هنوز عرق می ریخت فرمود:صدقه است صدقه است،دوات و کاغذ بیاور.

ابی نیزر گفت:با عجله دوات و کاغذ آوردم،با خط مبارک خود نوشت این وقفی است از بنده خدا علی امیر المؤمنین برای تهیدستان مدینه صدقه قرار داد صدقه ای که نه فروش می رود،نه بخشیده می شود و نه انتقال می پذیرد؛تا خدا وارث آسمان ها و زمین است؛مگر آن که حسن و حسین به آن محتاج گردند که ملک آنها خواهد شد (1).

8-چرا ترس

«محمّد بن منکدر»گوید:روزی به خارج مدینه رفتم حرارت هوا طاقت فرسا بود،از دور حضرت امام محمد باقر علیه السلام را دیدم که قطرات عرق از جبین مبارکش می ریخت.

با خود گفتم عجبا ! راد مردی مانند او در این ساعت گرم با چنین حالت به طلب دنیا می رود یعنی چه ؟ خوبست بروم او را نصیحت کنم،جلو رفته سلام


1- (1)) -مستدرک الوسائل:62/14،باب 12،حدیث 16110-3،در ذیل این روایت آمده است که معاویه بن ابی سفیان حاضر شد این چاه را به مبلغ دویست هزار دینار بخرد؛امام مجتبی علیه السلام نپذیرفت و فرمود:پدرم این چاه را وقف کرده است،و من در مقابل هیچ چیز آن را نمی فروشم.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه