اصول فقه شیعه جلد 2 صفحه 157

صفحه 157

استعمال مجازی باشد. می‌گوییم: اینجا جای چنین احتمالی نیست. اصالة الحقیقة هم در اینجا جریان ندارد.

اشکال:

ممکن است کسی بگوید: مبنای استدلال شما بر این بود که در اینجا دو جمله داریم، یک جمله نافیه که معنایش این است: «لا تعاد الصلاة من غیر هذه الامور الخمسة» و یک جمله موجبه که معنایش این است: «تعاد الصلاة من ناحیة هذه الامور الخمسة» و شما گفتید: صلاة، در هر دو جمله- روی وحدت سیاق- یک معنا دارد. مستشکل می‌گوید: در ناحیه مستثنی منه، چون جمله نافیه است، ما عدم الإعادة را به صلاة نسبت می‌دهیم نه اعاده را. در این صورت چه مانعی دارد که بگوییم: مقصود از صلاة، صلاة صحیحه است؟ صلاة صحیح، اعاده‌اش درست نیست و نمی‌توان لزوم اعاده را به آن نسبت داد. ولی آیا اگر به صورت نفی بگوییم: «الصلاة الصحیحة لا تجب إعادتها»، این هم درست نیست؟ چرا درست نباشد؟ پیداست که «الصلاة الصحیحة لا تجب إعادتها». اما در ناحیه جمله مستثنی ما کلمه «تعاد الصلاة» نداریم بلکه یک کلمه «إلّا» داریم و شما کلمه «تعاد الصلاة» را در ارتباط با آن پنج امر استفاده کردید. به عبارت دیگر: آنچه در روایت مطرح است کلمه «إلّا» است معنای «إلّا» هم همین است که می‌گویید، ولی آیا می‌توانید بگویید: روایت به‌صورت جمله ایجابیه، «تعاد» را به «صلاة» نسبت داده است؟ در مسائل ادبی، ملاک و محور، لفظ است. آیا می‌توان گفت: کلمه «إلّا» از نظر ادبی جانشین جمله «و تعاد الصلاة» شده است، مثل انسان و بشر که هرکدام می‌توانند جانشین یکدیگر شوند؟ مستشکل می‌گوید: ما نمی‌توانیم چنین حرفی بزنیم. اگرچه معنای «إلّا» با «تعاد الصلاة» یکی است ولی «إلّا» هیچ جانشینی لفظی نسبت به «تعاد الصلاة» ندارد. در نتیجه، ما دیگر در روایت، عبارت «و تعاد الصلاة» نداریم تا گفته شود «صلاة» در جمله «و تعاد الصلاة» نه می‌تواند «صلاة

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه