اصول فقه شیعه جلد 5 صفحه 350

صفحه 350

استحباب مسئله را چگونه حل می‌کند؟ اصلًا وجوب و استحباب را چگونه معنا می‌کند؟

هر دو، اراده مظهَره و متعلق به بعث است و زجری در کار نیست. چاره‌ای نیست جز این که گفته شود: «وجوب، عبارت از اراده قویه مظهَره متعلق به بعث و استحباب عبارت از اراده غیر قویه مظهَره متعلق به بعث است». پس هر دو متعلق به بعث است و اختلاف آنها در شدت و ضعف است. آیا در شدت و ضعف می‌توان دو ماهیت را مطرح کرد؟

شدت و ضعف- حتی در باب وجود و همه کلیات مشککه- تحت یک ماهیت می‌باشند. در ارتباط با حقیقت وجود- با این که مسأله وجوب وجود و امکان وجود قابل مقایسه نیستند و بین آنها کمال فاصله وجود دارد- این گونه نیست که وجود در باب ممکن معنای خاصی و در باب واجب معنای دیگری داشته باشد و حقیقت وجود در ارتباط با ممکن و واجب، دو حقیقت باشد. پس بر اساس این احتمال نمی‌توان مسأله تضاد بین احکام را مطرح کرد.

احتمال دوم: حکم، ارتباطی با اراده ندارد. بلکه حکم عبارت از بعث و زجر مولاست

اشاره

ولی بعث و زجر بر دو قسم است: تکوینی خارجی و اعتباری. بعث و زجر تکوینی به این معناست که مولا دست عبد را بگیرد و او را به کاری وادار کرده یا از عملی ممانعت کند. و این ارتباطی به بحث ما ندارد. اما بعث و زجر اعتباری با «افعل» و «لا تفعل» تحقق پیدا می‌کند یعنی مولا دستوری صادر کند و عبد خود را نسبت به انجام کاری تحریک کرده یا از انجام کاری بازدارد. بعث اعتباری را وجوب و زجر اعتباری را حرمت می‌نامند. بر اساس این تفسیر، حکم هیچ‌گونه ارتباطی با اراده ندارد.[302] این احتمال را ما در مواضع متعددی مطرح کردیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه