سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 3 صفحه 103

صفحه 103

باشد؟ یا قیام به یک معنایی که عام است و کلمۀ قیام هم خیلی دلالت بر او نمی کند؟

قول اشاعره دربارۀ مشتق و لازمۀ کلام آنها

اینجا در رابطۀ با این جهت، اقوال متعدده ای نقل شده که این اقوال در مباحث اعتقادی هم موجب اختیار بعضی از حرفها شده، یک قول در این رابطه قول اشاعره است. اشاعره یک مطلبی را پیش خودشان در باب مشتق مسلم گرفته اند و آن این است که ارتباط ذات با مبدأ باید به این کیفیت باشد که مبدأ قیام به ذات داشته باشد، و قیامش هم قیام حلولی باشد. این خصوصیت را در مشتق اینها مسلم گرفته اند که«یجب ان یکون المبدأ قائما بالذات قیاما حلولیا کقیام البیاض بالجسم» که قیامش قیام حلولی است، اینجوری گفته اند معتبر است. بعد با توجه به این مبنایی که مسلم گرتفه اند، دربارۀ خداوند تبارک و تعالی گفته اند: شرایع مطلقا متفقند بر این معنا که خداوند تبارک و تعالی یکی از اسماء و یا اوصافی که بر او اطلاق می شود، عنوان متلکم است. متکلم مشتق است، مبدأ این چیست؟ آیا مبدأ این عبارت از همان کلام لفظی است که عبارت از همین اصوات خاصه باشد؟ آیا این اصوات خاصه می تواند قیام حلولی به ذات باری داشته باشد؟ اگر این اصوات دارای چنین قیامی باشد، یلزم که خداوند مع کونه قدیما، محل حوادث باشد، برای اینکه این اصوات هیچ گونه قدمتی ندارد. این اصوات از امور حادثه است، آن وقت اگر امر حادث بخواهد قیام حلولی نسبت به ذات باری داشته باشد پس معنایش این است که ذات باری مع کونه قدیما می تواند مرکز حوادث و کأنّ معروض حوادث باشد، گفته اند این نمی شود. پس چه کنیم؟

اینجا گفته اند: ملتزم به کلام نفسی می شویم، و می گوییم: اطلاق متکلم بر خداوند نه به لحاظ این کلامی است که عبارت از اصوات است، و عبارت از حادثات و حوادث است، بلکه ما ملتزم می شویم به اینکه مقصود از کلام که از اطلاق شرائع بر خداوند استفاده می شود عبارت از یک کلام نفسی است و آن کلام نفسی قدیم است و آن قدیم قیام به ذات باری تعالی دارد. علی ایّ حال نخواستند از مبنای خودشان در باب مشتق صرف نظر کنند، و الا با قطع نظر از آن اشکالات دیگر ممکن بود یک کسی به اینها بگوید: این مبنایی را که شما در باب مشتق به صورت مسلمبا او برخورد می کنید، از کجا آوردید؟ که حتما باید مبدأ با ذات به نحو قیام، آن هم قیام حلولی ارتباط داشته باشد تازه این واضح البطلان است، برای اینکه شما در آنجایی که ضرب تحقق پیدا می کند دو تا مشتق پیدا می کنید، عنوان ضارب را به زید می دهید، عنوان مضروب را به عمرو می دهید. مضروب را می شود درستش کرد، می شود گفت: الضرب له قیام بعمرو بالقیام الحلولی، درست. اما ضاربش را چه طور درست می کنی، در ضارب که قیام حلولی تصور نمی شود، آنجا قیامش قیام صدوری است و قیام

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه