سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 5 صفحه 108

صفحه 108

تحقّق مجیء وجوب دارد، این وجوب از کجا آمده است؟ در حالی که ذی المقدمه در آن شرایط وجوب ندارد، چطور می شود مقدمه اتّصاف به وجوب پیدا کند؟ پس هر طرف قصه محذور دارد.

حکم به وجوب مقدمه در حالی که ذی المقدمه هنوز اتّصاف به وجوب پیدا نکرده، معنا ندارد، فرض این است که بعد از تحقّق«مجیء» دیگر امکان ندارد که«اکرام زید» حاصل شود، اگر مقدماتش را حالا تهیه کنیم، امکان دارد که«اکرام» حاصل شود، اما بدون تهیۀ مقدمات امکان ندارد. این اشکال مهمی است که به مشهور در رابطۀ با واجبات مشروطه با این قبیل مقدمات که از آن تعبیر به مقدمات مفوّته می شود، شده است. مقدماتی که اگر در ظرف خودش تحقّق پیدا نکند، «یلزم تفویت و عدم امکان تحقّق المأمور به». این اشکال چطور از طرف مشهور جواب داده و دفاع شود؟ برای حل این اشکال راهی در پیش گرفته شده که باید خیلی دقت کنید، برای این که در بحث واجب معلّق هم این مسأله مطرح می شود و در حقیقت التزام به واجب معلّق دیگر را از ضروری بودن خارج می کند. این راه یک مقدمه ای لازم دارد. مقدمه اش را تصادفا در بحثهای اوّلیۀ بحث مقدمۀ واجب آنجا ذکر کردیم و اشاره کردیم. اما حالا هم ضرورت دارد که آن بحثی را که در اوایل بحث مقدمۀ واجب ذکر شد، اینجا تذکر داده شود تا راه حل این اشکالی که متوجه به مشهور شده، را پیدا کنیم.

تعبیر ترشح در عبارات مرحوم آخوند(ره)

در اوایل بحث مقدمۀ واجب گفتیم: در تعبیرات مرحوم آخوند«ره» و همین طور بعضی دیگر از اصولیین در رابطۀ با مقدمه، بعضی از تعبیرات شده که این تعبیرات با واقعیت مسأله تطبیق نمی کند.

مثلا ایشان می فرمایند: ارادۀ متعلقۀ به مقدمه، «یترشّح من الاراده متعلقه بذی المقدمه» مسألۀ ارادۀ مقدمه را به عنوان ترشّح از ارادۀ متعلقۀ به ذی المقدمه تعبیر می کنند. این تعبیر«یترشّح» زیاد در کلام ایشان هست. گاهی هم دیده می شود که این طور تعبیر می کنند که وجوب مقدمه از وجوب ذی المقدمه سرایت می کند، تعبیر«یسری» هست، «یسری الوجوب من ذی المقدمه الی المقدمه».

اولا خود این تعبیرات که بگوییم ارادۀ متعلقۀ به مقدمه، ترشحی است از ارادۀ متعلقۀ به ذی المقدمه، معنایش چیست؟ معنایش این است که اگر اراده انسان متعلق به ذی المقدمه شد، با توجه به این که اراده یک مبادی لازم دارد و اولین مبدأ آن تصور و التفات به آن شیء مراد است و دومین مبدأش تصدیق به فایده آن شیء مراد است و همین طور مبادی بعدی عزم و جزم و امثال ذلک. آیا این که تعبیر می کنند که ارادۀ متعلقۀ به ذی المقدمه«یترشح منه» یک ارادۀ متعلقۀ به مقدمه، منظورشان این است که دیگر ارادۀ مقدمه مبادی لازم ندارد، این ذی المقدمه است که اراده اش مبادی می خواهد. اما وقتی اراده متعلق به ذی المقدمه شد، مثل یک علت تامّه ای این ارادۀ متعلقۀ به ذی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه