سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 5 صفحه 147

صفحه 147

گوشه ای از خلاّقیت را داشته باشد. همانطور که در رابطۀ با وجود ذهنی مسأله این طور است، وجود ذهنی واقعیت است و نیاز به موجد دارد و موجدش غیر از نفس انسانی چیز دیگری نیست. این نفس است که لباس وجود به آن موجود ذهنی می پوشاند و خودش را متوجه آن شیء می کند و آن شیء را در خودش حاضر می کند و ملتفت الیه قرار می دهد. همین نفسی که در رابطۀ با تصور که اولین مبدأ از مبادی اراده است، یک چنین حالت خلاّقیتی وجود دارد، نسبت به خود اراده هم مسأله این طور است، «النفس تخلق الاراده و توجد الاراده» این اراده به خلاقیت نفس تحقّق پیدا می کند و بعد به اصطلاح به عنوان یک عامل و یک محرّک انسان را به تحقّق مراد وادار می کند، بلکه بعضی معتقد هستند که شوق، نه تنها اراده نیست و اراده با شوق مغایر است، اصلا شوق در مبادی اراده هم دخالت ندارد.

نفی مبدئیت شوق برای اراده

ایشان معتقدند که شوق به عنوان مبدأ اراده هم مطرح نیست، یعنی کلیت ندارد، به عنوان یک ضابطه ما در تمامی موارد اراده یک مبدأیی را به نام شوق لازم بدانیم، مسألۀ این طور نیست. در بیشتر اوقات این شوق تحقّق دارد و ما وجودش را انکار نمی کنیم. اما این که حتما و«فی جمیع الموارد» لازم باشد که این شوق تحقّق داشته باشد، بعضی ها این معنا را منکر هستند و استدلال هم می کنند به این که گاهی از اوقات انسان اراده می کند چیزهایی را که هیچ گونه علاقه و شوقی نسبت به آنها ندارد، مریض است می بایست دواء بخورد، مسهل شرب کند با کمال کراهتی که نسبت به این دواء و شرب مسهل دارد، معذلک برای آن فایده ای که مترتب بر این شرب هست، آن را اراده می کند، «اما فی حال کونه کارها له و غیر شائقا الیه» بلکه بالاتر گاهی از اوقات نیاز پیدا می کند و مبتلاء می شود که یک عمل جراحی بکند، این عمل جراحی به این صورت است، که خدایی نکرده پای او قطع شود، دست او قطع شود، طوری که اگر قطع نشود، جانش را تهدید می کند و مشرف به هلاکت می شود. آیا این کسی که قطع پا و یا قطع دست را اراده می کند، می توانیم بگوییم که این مراد مشتاق الیه مرید است و این نسبت به این قطع رجل و قطع پا دارای شوقی است؟ در حالی که کمال کراهت و ناراحتی را دارد، معذلک اراده می کند، مثل آن بیانی که امام بزرگوار«ره» در رابطۀ با پذیرش قطعنامه فرمودند که من این جام زهر را می نوشم و قطع نامه را می پذیرم. تا این درجه نسبت به این مسألۀ متنفّر و کاره است. اما در عین حال«یریده و یقصده». با این بیان خواسته اند بگویند که مسألۀ شوق حتّی مدخلیتش در مبادی اراده معلوم نیست که به صورت کلی باشد، کثیری از اوقات چنین هست، اما به صورت یک ضرورت و به صورت یک کلیّت این مسألۀ مطرح نیست.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه