سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 5 صفحه 97

صفحه 97

حقیقت حکم و تکلیف

قبل از اینکه به ثمرۀ این بحث بپردازیم خوب است همین جا مسأله ای را در رابطۀ با حقیقت حکم بررسی کنیم. آیا واقع وجوب و تکلیف چیست؟ تکلیف عبارت از همان بعث و زجر است؟ بعثش در باب واجبات و زجرش در باب محرمات؟ آیا حکم عبارت از نفس همین بعث و زجر است که هر دو هم اعتباری است یا حکم عبارت از آن ارادۀ نفسانیه، مطلقه یا«بقید الظهور و الابراز» است؟ اینجا مؤیدات و شاید بعضی هایش هم جنبۀ دلیلی داشته باشد - ولو اینکه در بعضی هایش امکان مناقشه دارد - دلالت بر این معنا می کند که غیر از این بعث و تحریک اعتباری، چیزی به نام حکم نمی توانیم بخوانیم و بدانیم، نه اینکه اراده وجود ندارد بلکه اراده که یک امر طبیعی است، اراده همان طوری که در سایر گفتارها، هر کلمه ای که از انسان صادر می شود، تمام مبادی اراده در آن وجود دارد این هم همینطور است منتها از عنایاتی است که خداوند به نفس انسانی داده که انسان در یک لحظه کلماتی را، تمام مبادی اراده را در آن ایجاد می کند و اراده می کند و به وجود می آورد. کلمۀ زیدی که از دهان انسان می خواهد خارج شود، در حال اختیار و التفات، تمام مبادی اراده در آن وجود دارد. لذا یک کسی که در یک ساعت سخنرانی می کند، شاید میلیونها اراده در آن یک ساعت از این صادر می شود و هر اراده هم مبادی دارد که این کارخانۀ نفس انسانی به عنایت الهی، این طور سرعت عمل و شدت و فعالیت در آن وجود دارد و الاّ امکان ندارد که یک سخنران حتّی یک واو را بدون اراده بگوید. ممکن است انسان یک وقت غفلت کند و وقتی غفلت کرد، یک حرف بی ربطی بزند اما وقتی یک ساعت دقیقا صحبت می کند، حتی یک واوش خالی از اراده و مبادی اراده نیست.

پس مسلّما مولایی که«ان جائک زید فاکرمه» را به عنوان یک حکم صادر می کند، بلااشکال در نفس او اراده که شما از آن تعبیر به ارادۀ تشریعیه و تقنینیه می کنید وجود دارد اما بحث این است که حکم چیست؟ آیا حکم: عبارت از آن اراده است که قطعا هست یا حکم عبارت از مفاد هیئت افعل است که عبارت از آن بعث و تحریک اعتباری است؟ اینجا شواهدی هست بر اینکه مقصود از حکم و تکلیف و وجوب، همان مفاد هیئت افعل است که از آن تعبیر به بعث و تحریک اعتباری می کنیم، یعنی بین این دو مغایرتی وجود ندارد.

عدم نقش اراده کامنه در نفس در نزد عقلا

یک شاهد مراجعۀ به عقلاست. عقلا وقتی که با یک مولا و عبدی برخورد می کنند، می بینند مولا به عبدش گفت: «ان جائک زید فاکرمه»، فوری می گویند: این مولا ایجاب کرد اکرام زید را«علی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه