سیری کامل در اصول فقه : دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 8 صفحه 232

صفحه 232

الفاسق» عنوان مخصص عنوان فاسق است، همین مقدار که این عنوان وجود نداشته باشد.

لکن اینجا یک بحثی است و آن این است که این نبودن عنوان مخصص که حالا اسمش را هم ما حتی عنوان نمی گذاریم، ارتباط این با آن عنوانی که در موضوع عام اخذ شده است که عبارت از عنوان عالم است که دیگر تردیدی نیست در این که عنوان مأخوذ در دلیل عام عبارت از عنوان عالم است. بحث در این است که ارتباط بین این عنوان و نبودن عنوان مخصص چه نوع ارتباطی است ؟ و اگر ما تحلیل کنیم و بخواهیم به صورت قضیه ای بیرون بیاوریم در چه قالبی این قضیه پیدا می شود؟ و به چه صورتی این قضیه تحقق پیدا می کند؟

در بادی نظر همین طوری که انسان فکر می کند، ممکن است به یکی از این صور ثلاثه متصور شود: یکی این که به صورت قضیۀ موجبۀ معدوله المحمول، چون در جای خودش هم این معنا ثابت شده است که قضیۀ معدوله برگشت می کند به قضیۀ موصوفه و بالعکس. وقتی که شما می گوید: «زید لا قائم» این را می شود به صورت قضیۀ موصوفه درآورد. بگوییم: «زید الموصوف بانّه لا قائم» حالا اینجا هم بگوییم: آن عنوانی که در رابطه با نبود عنوان مخصص مطرح است، ممکن است به صورت قضیۀ معدوله که رجوع می کند به قضیۀ موصوفه که نتیجه این می شود که بعد از آن که«اکرم العلماء» به«لا تکرم الفساق من العلماء» تخصیص خورد، اگر کسی فرضا از مولا سؤال کند که بالاخره ارادۀ جدیۀ شما به چه متعلق شده است ؟ و محدوده مراد جدی شما چیست ؟ ممکن است که مولا به نحو موجبه معدوله در جواب بگوید: عالم غیرفاسق، مثل«زید لا قائم» این یک احتمال.

بازگشت قضیه موجبه سالبه المحمول به قضیه وصفیه

احتمال دوم این است که به صورت قضیۀ موجبۀ سالبه المحمول باشد که ما گفتیم فرق بین قضیه موجبه معدوله و بین قضیه موجبه سالبه المحمول در این است که موجبه معدوله محمولش مفرد است، نه قضیه و مرکب، اما قضیه سالبه المحمول خود محمولش عبارت از یک قضیه سالبه است که قضیه سالبه مجموعا محمول بر موضوع است در قضیه موجبه سالبه المحمول است، مثلا «زید هو الذی لا یکون قائما» این خودش قضیه است. اما مجموع این قضیه حمل بر زید شده است، آن هم به صورت قضیه موجبه. این قضیه موجبه سالبه المحمول باز به قضیه وصفیه برمی گردد، مثل یک موصوف و صفت می شود و مثل این که بگویید: «زید الذی لا یکون قائما» که این تازه خودش یک مفردی است، یک صفت و موصوفی است مثل«زید القائم» که نیاز به خبر دارد، قضیه موجبه سالبه المحمول هم در تحلیل به یک قضیه وصفیه برمی گردد که عنوان مفردی پیدا می کند. مثل این

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه