سیری کامل در اصول فقه : دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 8 صفحه 4

صفحه 4

دلالتش بر عموم بدلی، یک مطلبی است که خودمان ذکر کردیم و پذیرفتیم.

جواب استاد از اشکال بر تقسیم مطلق

در جواب از این اشکال باید این حرف را زد که یک مغالطه ای شده بین مسألۀ تأکید و بین این که اگر این«ایّ رجل» را هم نمی گفت ما نیازی نداشتیم به آن، مشکلی نبود وجود و عدم«ایّ رجل» هیچ نقشی در مسأله ندارد، چه می گفت«جئنی برجل ایّ رجل» و چه کلمۀ«ایّ رجل» را نمی گفت، این طور نیست که«ایّ رجل» یک مطلب تازه ای را افاده و افهام کند.

مغالطه این است که عنوان تأکید یک عنوان است، اگر این را هم نمی گفت، ما نیازی به بیان این نداشتیم، یک عنوان دیگر است. مسألۀ تأکید به این برمی گردد که آن مطلبی را که قبل از این تأکید، کلام افاده می کرد، همان مطلب برای مرتبۀ دوم به یک زبان و یک لفظ دیگری بازگو شود. اما چه بازگو شود؟ همان مطلبی که جملۀ اول دلالت دارد. همان حیثیتی که جملۀ اولی افاده می کند؛ این تأکید همان را افاده کند. «جئنی برجل» مفادش چه بود؟ اطلاق بود، اطلاق معنایش چه بود؟ معنایش این بود که«تمام المتعلق و تمام الموضوع لامر المولی هو المجیء بالرجل» بدون این که قیدی در آن دخالت داشته باشد، معنی اطلاق در«جئنی برجل» یک چنین معنایی بود. حالا اگر این بخواهد تأکید شود، اگر بخواهد بصورت مؤکد این مسأله مطرح شود همین معنا باید ذکر شود، مثل این که مولا این طوری بگوید: «جئنی برجل و تمام الموضوع لامری هو مجیئک برجل» این معنای تأکید است.

اگر در قالب همین معنایی که ما برای اطلاق ذکر می کنیم، مولا این را ذکر کند صدق می کند که «انّه أکّد امره و صار و جاء بالتأکید». بگوید: «جئنی برجل و تمام الموضوع لامری» همان مجیء رجل و احضار رجل است این تمام الموضوع و تمام المتعلق است. اما کلمۀ«ایّ رجل» این معنا را دلالت نمی کند«کلمۀ ایّ رجل» آن قاعدۀ عقلیه ای را که ما عرض کردیم که«الطبیعه توجد بوجود فرد ما».

این بیان آن قاعده است. آن قاعده که در مفاد«جئنی برجل» نیست، این که در معنای«اقیم الصلاه» نیست که«اذا صلیّت صلاه واحده یکفی فی امتثال الامر بالصلاه» آیا کسی می تواند توهم کند که مدلول«اقم الصلاه» چنین مدلولی است. کجای«اقم الصلاه» چنین دلالتی دارد؟ یک قاعدۀ عقلی وقتی که کنار«اقم الصلاه» گذاشته می شود، آن قاعدۀ عقلی حکم می کند که اگر تو به یک مصداق از ماهیت صلاه صحیحه اتیان کنی، این کفایت می کند«فی سقوط الامر و حصول غرض المولی» و دیگر نیازی به تعدد و تکرار نیست.

اما«کفایت الفرد الواحد و عدم الحاجه الی الافراد المتعدده» این را نمی توانیم به حساب مدلول

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه