سیری کامل در اصول فقه : دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 8 صفحه 40

صفحه 40

«لیس فی الدار» مقدمات حکمت را می خواهیم یا نمی خواهیم ؟ ما می خواهیم مقدمات حکمت را جاری کنیم، اول ثابت کنید که متعلق نفی و متعلق نهی طبیعت مطلقه است، بعد هم آن قاعده را به صورت کبری کنارش بگذارید، قاعده عقلیه یا عرفیه باشد، این طوری که ما مدعی هستیم«لا تنعدم الطبیعه الا بانعدام جمیع افرادها» و مرحوم آخوند می گویند: «قاعده عقلیه»، ما هم می گوییم:

«عرفیه». لکن قبل از این باید آن مسألۀ اطلاق و تقییدش ثابت شود. به عبارت روشن تر شما می گویید: نکرۀ در سیاق نفی، اول باید ببینیم منفی چیست ؟ آنچه که«لیس و لا» به آن تعلق گرفته چیست ؟ محدودۀ منفی را برای ما روشن کنید، تقیید و اطلاق منفی را برای ما درست کنید، بعد بگویید: نفی به این متعلق شده است و نفی متعلق به طبیعت رجل مطلقه، عقل یا عرف می گوید:

معنایش این است که یک فردش هم حتی وجود نداشته باشد، اما اگر نفی متعلق شد به طبیعت رجل مقیدۀ به علم و عالم، اینجا دیگر قاعده نمی گوید: که«لا تنعدم الا بانعدام جمیع افراد رجل». می گوید:

«لا تنعدم الا بانعدام جمیع افراد رجل عالم». پس چون اینجا نفی و نهی در کار است، قبل از این که سراغ این کبری برویم اول باید صغرای آن را مشخص کنیم، صغری هم از راه مقدمات حکمت ثابت می شود، حالا اگر در یک جایی مقدمات حکمت جریان پیدا نکرد، مولا در مقام بیان نبود؛ چه چیزی در اختیار این قاعده بگذاریم و قاعده در رابطۀ با طبیعت مطلقه پیاده شود یا در رابطۀ با طبیعت مقیده ؟ دلیلی نداریم بر هیچکدام. بله، یک نکته ای است و آن این است که ضمن این که ما در نکرۀ در سیاق نفی، مقدمات حکمت را مقدمتا نیاز داریم، ممکن است بپرسید که پس چطور در«اکرم کل رجل» این حرف را نزدید؟ فرق بین اینجا و بین لفظ کل و امثال لفظ کل چیست ؟ چطور شد آنجا مسألۀ مقدمات حکمت مورد نیاز نبود، اما اینجا مورد نیاز هست ؟ فرق بین این دو چیست ؟ فرقش را در حقیقت از آن بیان امام بزرگوار(قدس سره) استفاده می کنیم.

تفاوت الفاظ عموم با نکرۀ در سیاق نفی

فرق این است، در نکرۀ در سیاق نفی، خود عبارت و مدلول لفظی یکی نفی یا نهی است، یکی هم تعلقش به طبیعت، از نظر دلالت لفظی دو کلمۀ«لا و رجل» و یکی هم«فی الدار». «لا» دلالت بر نفی می کند«رجل» هم طبیعت است، «فی الدار» هم که جار و مجرور است معنایش روشن است. اصلا صحبت افراد و کثرات و تعدّد در مدلول لفظی«لا تشرب و لا رجل فی الدار یا لیس رجل فی الدار» نیست. در باب نواهی هم گفتیم همین طور است. «لا تشرب خمرا» آنجا هم از نظر مدلول لفظی هیچ چیزی نداریم، یک هیأت«لا تفعل» داریم که دلالت بر نهی می کند، حالا حقیقت نهی طلب الترک

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه