سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 9 صفحه 242

صفحه 242

آنجا ما گفتیم: کاشفیت آن، بدون تردید است.

احتمال عینیت کاشف و مکشوف در باب قطع

یک حرف دیگر زدیم که اصلا احتمال دارد بگوییم: قطع با آن صورت حاصله«لا یکون امران، احدهما کاشفیه عن الآخر» همان که مرحوم محقق نائینی(ره) با کلمه«بل» ترقی کردند و فرمودند: «بل هی عین القطع». اگر عینیت برای قطع داشته باشد، دیگر بحثی نداریم؛ یعنی در حقیقت اصلا طریقیتی وجود ندارد، کاشفیتی وجود ندارد برای اینکه طریقیت و کاشفیت، مستدعی اثنینیت است. باید کاشفی داشته باشیم و مکشوفی داشته باشیم. اگر گفتید: آن صورت حاصله نفسانی، عین القطع است، باید کلمه طریقیت و کاشفیت را کنار بگذاریم بلکه باید بگوییم: «لیس فی النفس الاّ شیء واحد و هو الصوره الحاصله عند النفس من المعلوم بالعرض».

لازمۀ تغایر کاشف و مکشوف در باب قطع

اما اگر کسی گفت: در عین اینکه آن صورت حاصله - که ما از آن تعبیر به معلوم بالذات می کنیم - مقصود است، لکن در عین حال، یک صفتی هم هست به نام قطع که آن، طریق به این صورت حاصل است و کاشف از این صورت حاصله است، روی این مبنا، استعمال کلمه طریقیت و کاشفیت درست است. اگر این مبنا را اختیار کردیم که گفتیم: «فی النفس شیئان:

احدهما کاشف و الآخر مکشوف و الکاشفیه دائمیه» هیچ وقت تخلّف ندارد، هیچ موقع نمی شود قطع قاطع نسبت به آن صورت حاصلۀ نفسانیه از آن صورت تخلف بکند، منتها آن صورت گاهی با واقعیت خارجیه مطابقت دارد و گاهی مخالفت دارد. اگر ما به این صورت گفتیم که طریقیت و کاشفیت باید مستلزم اثنینیت باشد، کاشفی باشد و مکشوفی باشد، اگر روی این طریق بحث کردیم، اینجا یک بحث پیش می آید و آن این است که آیا شارع می تواند برای قطع، جعل طریقیت بکند؟ جعل کاشفیت بکند؟ یا اینکه شارع بما هو شارع لا یمکن له اینکه برای قطع جعل کاشفیت و طریقیت بکند؟

ظاهر، همین معنای دوم است که عبارت از عدم امکان است، برای اینکه در مسألۀ«النار حاره» که حرارت را شما مربوط به نار می دانید و لازم نار می دانید، یا در«الشمس مشرقه» که اشراق را لازمۀ شمس می دانید، چه کسی«جعل الشمس مشرقه و جعل النار حاره»؟ اینجا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه