سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 11 صفحه 201

صفحه 201

بیاض تحقق دارد که هردو از واقعیات هستند و هردو تکوینی هستند و لذاست که در باب سواد و بیاض به لحاظ تضادی که بین این دو واقعیت تکوینیه تحقق دارد، امکان ندارد که سواد و بیاض در یک جا مجتمع بشود«فی آن واحد و لو من ناحیه شخصین». اگر زید بخواهد یک جسمی را ابیض قرار بدهد و عمرو بخواهد همان جسم را در همان حال، معروض سواد قرار بدهد، امکان ندارد اجتماع سواد و بیاض در آن واحد و در جسم واحد ولو از ناحیۀ افراد متعدد و علل مختلفه برای اینکه تضاد در رابطۀ با خود سواد و بیاض است و به علت موجبه اش هیچ گونه ارتباطی ندارد، نه«من ناحیه شخص واحد» و نه«من ناحیه اشخاص متعدد لا یعقل ان یعرض جسم واحد فی آن واحد للسواد و البیاض».

اجتماع وجوب و حرمت در طبیعت واحده

اما در رابطۀ وجوب و تحریم، می شود نسبت به یک طبیعت، شما که می گوئید: حکم متعلق به طبیعت می شود، یک مولائی به عبدش بگوید که گوشت خوردن حرام است، مولای دیگر به عبدش بگوید: گوشت خوردن واجب است. حرمت و وجوب به چه چیزی متعلق شده؟ به طبیعت اکل اللحم. چطور طبیعه اکل اللحم فی آن واحد، هم معروض حرمت قرار گرفته و هم معروض وجوب قرار گرفته؟ این کاشف از این است که مسألۀ وجوب و حرمت به عنوان دو امر متضاد مطرح نیست، مثل سواد و بیاض نیست که نمی شود که جسم من ناحیه الشخصین در آن واحد اتصاف به سواد و بیاض پیدا کند، بالاخره آن تعریفی هم که برای تضاد شده است، موضوعش عبارت از امور تکوینیه است و لذا در امور اعتباریه، مسألۀ تضاد مطرح نیست. شما می بینید یک معامله ای واقع می شود و عقلاء قائل به صحت این معامله هستند ولی شارع قائل به بطلان است. عقلاء که قائل به صحت هستند، آن مشتری را مالک می بینند و شارع که قائل به بطلان است، مشتری را غیر مالک می بیند. چطور شد که مسألۀ ملکیت و عدم ملکیت فی آن واحد در مشتری اجتماع پیدا کرد؟ این مشتری در آن واحد به نظر عقلاء، هم مالک است و هم غیر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه