سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 11 صفحه 245

صفحه 245

جهت دوم، دیگر بحثی ندارد که این روایت، محکوم ادلۀ احتیاط نخواهد بود، برای این که اگر خداوند تکلیف مجهول و مشکوک را رفع کرده باشد، شبیه آنچه که در حدیث رفع «رفع ما لا یعلمون» ذکر شد که گفتیم: تکلیف مجهول، به مقتضای حدیث رفع، رفع شده است، و اگر رفع شده باشد، دیگر نمی شود به دنبال آن، احتیاط، واجب باشد، احتیاط موردش جهل به تکلیف است، آن هم جهلی که منشأ اثر است. اگر حدیث بگوید: این تکلیف مجهول ولو بحسب واقع، ثابت باشد، خداوند آن را برداشته، «رفع عنهم و وضع عنهم» پس دیگر معنی ندارد که در رابطۀ با تکلیف مجهول، احتیاط واجب شود، ولو این که ما وجوب احتیاط را، وجوب طریقی ندانیم که معمولا وجوب احتیاط به عنوان وجوب طریقی مطرح است، بلکه اگر وجوب نفسی هم بدانیم باز در مقابل ادلۀ احتیاط واقع می شود.

پس این طور نیست که اگر دلالت این حدیث تام باشد، در مقابل ادلۀ احتیاط محکوم واقع شود، و ادلۀ احتیاط، بر این حدیث، تقدم پیدا کند، بلکه این حدیث، درست نقطۀ مقابل ادلۀ احتیاط، اقتضای عدم وجوب احتیاط را دارد و در این جهت بحث نیست. اما جهت اولش مورد بحث است که آیا این حدیث به این بحث ما مرتبط است؟ به این چیزی که در باب برائت محل بحث است و جماعتی قائل به برائت شده اند و جمعیتی قائل به وجوب احتیاط، آیا این حدیث به محل بحث ما ارتباط دارد؟

تشبیه حدیث حجب به حدیث ما سکت الله

لقائل ان یقول کما قیل، به این که این حدیث به بحث ما ارتباط ندارد؟ با این توضیح که بگوئیم در بعضی از روایات دیگر، این عنوان، مطرح شده است که خداوند نسبت به بعضی از احکام، سکوت کرده است و تبیینی نسبت به آنها نیست، حالا چرا بیان نشده اند؟ روی هرملاکی، و روی هر علتی، آیا تسهیل و توسعۀ بر امت بوده و به ملاک توسعه و تسهیل، تبیینی نسبت به آنها واقع نشده و یا این که یک مانع از بیان وجود داشته است و به علت وجود آن مانع، که ما نمی دانیم، تبیین تحقق پیدا نکرده؟ به هر حال روایت می گوید

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه