سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 15 صفحه 472

صفحه 472

لغوی را تأیید می کند، همان معنای عرف عام را تأیید می کند.

مقتضای مقابلۀ یقین و شک در روایات استصحاب

یک قرینه، نفس مقابلۀ یقین و شک است در«لا تنقض الیقین بالشک» همان طوری که در اوایل بحث روایات گذشت، ما از عبارت استفاده کردیم که روایت می خواهد بگوید:

یقین به خاطر استحکامی که دارد و به علت آن ابرام و قوّتی که در آن وجود دارد، نباید به شک نقض بشود. اگر گفتیم: یقین به علت استحکامش نباید به شک نقض شود، آیا این معنایش این نیست که مقصود از شک، غیر یقین است برای این که آن استحکام و ابرام، تنها در یقین وجود دارد؟ یقین صددرصد است که رابطۀ انسان را با آن متیقن به قدری محکم و مستحکم می کند که انسان جز آن متیقن را نمی بیند.

نفس همین مقابلۀ یقین و شک ما را به این مطلب راهنمایی می کند مخصوصا با توجه به این نکته که علّت عدم نقض، یک معنای ارتکازی و عقلایی است که انسان نباید یک شیء محکم و مستحکمی را به یک شیء متزلزلی که پایه و اساس درستی ندارد، نقض بکند. اگر ما گفتیم: یقین را به علّت استحکامش نباید بشکنید؛ یعنی به چه؟ یعنی فقط به آن که احتمالش متساوی است؟ آن که ظن به خلاف هم دارید، همین طور است برای این که در ظن به خلاف هم استحکام وجود ندارد. در آنجایی که ظن به وفاق هم دارید به طریق اولی همین طور است. پس نفس همین مقابلۀ بین یقین و شک، دلیل بر این است که مقصود از شک در روایات«لا تنقض»، همان معنای ضد الیقین است. می گوید:

«لا تنقض الیقین بالشک، ای بغیر الیقین». این یک معنای عرفی است که اگر انسان همان ذهن ساده عرفی را در برابر این تعبیر قرار بدهد، احتمال نمی دهد که مقصود از شک، همان حالت تساوی طرفین باشد که اگر یک مقدار به خلاف حالت سابقه چربید، دیگر «لا تنقض» پیاده نشود برای این که لا تنقض، «لا تنقض الیقین بالشک» را دلالت می کند.

عرف کاملا این معنا را در اینجا استفاده می کند.

معنای«و لکن تنقضه بیقین آخر»

مؤیّد دیگرش این است که در بعضی از روایات در دنبال«لا تنقض الیقین بالشک» دارد: «و لکن تنقضه بیقین آخر»؛ یعنی آن چیزی که شایستگی دارد یقین را نقض بکند، به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه