سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 15 صفحه 506

صفحه 506

می کند.

محل اشکال در تحصیل اتحاد قضیتین در باب استصحاب

«انما الاشکال» در دو مورد دیگر است: یک مورد آنجایی است که متکلم می گوید:

«زید عادل» و شما علاوۀ بر این که شک در عدالت دارید، حیات زید هم برای شما الان مشکوک است. وجود زید هم برای شما مشکوک است. هم شک در بقای عدالت دارید و هم شک در بقای حیات زید دارید.

اشکال قوی تر از این جا، آن جایی است که قید حیات صریحا به عنوان قیدیّت در قضیه در لسان شرع أخذ شده باشد، مثل این که گفته باشند: «اذا کان زید الحیّ عادلا یجوز الاقتداء به، یجوز الشهاده عنده، یجوز قبول شهادته» که این عنوان حیّ، به عنوان قیدیّت در موضوع دلیل شرعی اخذ شده است: گفته اند: «اذا کان زید الحی» با قید حیات، «عادلا یجوز الاقتداء به» که در جواز اقتدا هم عدالت نقش دارد و هم حیات نقش دارد.

حیات بدون عدالت اثری ندارد. عدالت بدون حیات هم اثری ندارد. اگر سلمان هم بمیرد«لا یجوز الاقتداء به، لا یجوز الطلاق عنده. اذا کان زید الحی عادلا یجوز الاقتداء به». آن وقت اگر شما هم شک در عدالت دارید و هم شک در حیات دارید، آیا اینجا می توانید استصحاب جاری کنید؟ راهی برای جریان استصحاب در این دو مورد وجود دارد یا ندارد؟

در آن مورد اول، «زید عادل» که کلمۀ موجود و کلمۀ«حیّ» در موضوع به نحو قیدیت اخذ نشده است ولو اینکه این حیات و این وجود به نحو حیث تعلیلی دخالت دارد، اما دخالتش مثل آن نحو دخالتی که در فرض دوم ذکر کرده ایم نیست؛ یعنی در قضیۀ«زید عادل»، مسأله این طور نیست که«زید بأنه حیّ عادل». «زید عادل» البته«مادام کونه حیّا، فی حین کونه حیّا، فی حین کونه موجودا». حیات و وجود به نحو قضیۀ حینیّه نقش دارد نه به نحو قضیۀ تقییدیه که این قید در موضوع باشد و مدخلیّت در موضوعیت موضوع داشته باشد. در آن مثال دوم عرض کردیم: در جواز اقتدا اصلا موضوع، مقیّد به حیات است. باید بگویند: «الحیّ اذا کان عادلا یجوز الاقتداء به، زید الحیّ اذا کان عادلا یجوز الاقتداء به» اما در«زید عادل، زید عالم» و امثال ذلک، این نوع قیدیت برای حیات و برای وجود در موضوع مطرح نیست.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه