سیری کامل در اصول فقه: دوره ده ساله دروس خارج اصول محمد فاضل لنکرانی جلد 15 صفحه 515

صفحه 515

ما هیچ گونه تردیدی نداریم.

پس نتیجه اینطور شد که این بیان مرحوم محقق نائینی فی نفسه بیان درستی است اما به محل بحث ما، ارتباط ندارد. محل بحث در آن جایی است که موضوع، مشکوک البقاء باشد. در«اذا کان زید حیّا عادلا» موضوع، زید است، زید که مشکوک البقاء نیست به آن نحوی که موضوع برای«حیّا و عادلا» قرار گرفته مثل«زید موجود» که سابقا بحث می کردیم.

خلاصۀ بحث این شد که ما باید در استصحاب، وحدت قضیۀ مشکوکه و متیقنه را وجدانا احراز کنیم و ما نمی توانیم وحدت بین القضیتین را از راه استصحابی که در موضوع، جریان پیدا می کند، احراز بکنیم. پس تا حالا در این بحث، ما دو مرحله پیش رفتیم:

یکی اینکه آنچه در استصحاب معتبر است، کلمۀ«بقاء الموضوع» نیست بلکه«اتحاد القضیه المشکوکه و المتیقنه» است.

مرحله دوم: اینکه این اتحاد باید احراز بشود و راه احراز این اتحاد هم وجدان است و از راه استصحاب نمی توانیم احراز اتحاد قضیۀ متیقنه و مشکوکه را بکنیم؛ یعنی با استصحابی که در موضوع بخواهد جریان پیدا بکند، احراز اتحاد قضیتین نمی شود.

حاکم به اتحاد بین قضیتین در باب استصحاب

مرحلۀ سوم این است که حالا که می خواهید اتحاد را احراز بکنید، آیا حاکم به این اتحاد باید عقل باشد؟ به عبارت دیگر: این اتحادی که می خواهید وجدانا احراز بکنید، باید اتحاد عقلی بین القضیتین باشد یا اتحاد عرفی بین القضیتین باید احراز بشود؟

جواب این سؤال این است که ما به عقل کاری نداریم، به عرف هم کاری نداریم.

ملاک در اتحاد، لسان دلیل است؛ یعنی همان دلیلی که حکمی را روی عنوانی آورده، همان عنوان مأخوذ در لسان دلیل باید محفوظ باشد. اتحاد در رابطۀ با منطق دلیل باید احراز بشود، نه به عرف کاری داریم و نه به عقل کاری داریم.

اولا: باید فرق بین اینها و ثمرۀ اینها را ملاحظه بکنیم، بعد ببینیم مقتضای تحقیق کدام است؟ آیا مقتضای تحقیق این است که حاکم به اتحاد، عقل باشد یا حاکم به اتحاد، عرف باشد و یا حاکم به اتحاد، لسان دلیل باشد؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه