کرامات العباسیه علیه السلام معجزات ابالفضل العباس علیه السلام بعد از شهادت صفحه 27

صفحه 27

ایستاده انبیاء پی عرض سلام تو

خود تشنه ای و تشنه لبان مست جام تو

هستم اگر قبول کنی من غلام تو(21)

شربت

در مدرسه (باقریه درب کوشک ) اصفهان بودم که با شیخ

پیرمردی از اهل خوزستان آشنا شدم به او گفتم : از کراماتی که از (آقا حضرت اباالفضل (ع ) ) با چشم خود دیده اید برایم نقل کنید.

گفت : من وقتی که جوان بودم هر چه درس می خواندم توی مغزم نمی رفت تا اینکه یک روز خواندم که طلبه ای هر چه درس می خواند نمی فهمید.

و درس نخوانده می خواست عالم شود، متوسل به (حضرت اباالفضل (ع )) می شود تا اینکه یک شب خواب می بیند حضرت چوب در دست دارد و او را می خواهد بزند، حضرت به او فرمود: باید بروی درس بخوانی ، از خواب بیدار می شود و دنبال درس را می گیرد و از علماء می شود.

تا این داستان را دیدم دلم شکست و گریه زیادی کردم و بعد خوابم برد، در عالم خواب دیدم (آقا حضرت اباالفضل (ع ) مقداری شربت به من عنایت فرمود) وقتی که از خواب بیدار شدم و رفتم سر کتاب دیدم همه را متوجه می شوم ، هنگامی که سر درس رفتم از استادم اشکال می گرفتم .

یک روز از بس از استادم اشکال گرفتم از دستم خسته شد، بعد از درس در گوشم فرمود: (آنچه که حضرت اباالفضل (ع ) به تو داده به من هم عنایت کرده ) اینقدر سر درس اشکال تراشی نکن .(22)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه