شرح فارسی کفایه الاصول آخوند خراسانی جلد 1 صفحه 84

صفحه 84

و کان من باب الاستعمال اللفظ الموضوع للجزء فی الکل لا من باب اطلاق الکلی علی الفرد و الجزئی کما هو واضح.

و لا یلتزم به القائل بالاعم فافهم.

عدم بعضی ارکان هم صلاه نامیده می شود.

قوله:و عدم الصدق علیها مع الاخلال الخ.

اشکال دوم اینکه شما اجزاء و شرائط را جزء مسمی نگرفتید و گفتید معتبر در مأمور به هستند و حال آنکه اگر به سایر اجزاء و شرائط اخلال بشود و نیاورند اصلا نماز بآن نمی گویند نزد اعمیها.

قوله:مع أنّه یلزم ان یکون الاستعمال الخ.

و اشکال سوم اینکه شما لفظ صلاه را فقط برای ارکان آوردید و حقیقت دانستید در آنها علی الفرض پس لازم می آید از حرف شما که اگر صلاه را در اجزاء و شرائط و ارکان با هم استعمال نمودند باید مجاز باشد نزد اعمیها من باب علاقه جزء و کل نه کلی و فرد آن چون می باشد این مطلب از باب استعمال لفظی که وضع شده برای جزء که ارکان فقط باشد در کل که همه اجزاء و شرائط صلاه باشد نه از باب اینکه شما استعمال کرده باشید لفظ کلی را در فرد یا جزئی وجه آن آنست که لفظ صلاه اگرچه کلی است افرادی دارد و اصنافی الا آنکه ترکیب صلاه از اجزائش شده است مثل تکبیر و حمد و سوره و غیره که تمام این ها اجزاء صلاه می باشند نه جزئی از صلاه کما اینکه واضح است این مطلب در حالی که قائل به اعمی نمی گویند در این مورد که مجاز است فافهم.

جامع دوم اعمیها و رد آن

قوله:ثانیها الخ دوم از اقوالی که برای اعمیها گفته شده در بابت جامع اینست که گفته شده که جامع واحد مشترک آن معظم اجزاء است که دائر مدار آن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه