حکایات منبر صفحه 24

صفحه 24

آرام آرام !

امام صادق علیه السلام در روایت مفصلی که اختلاف درجات مردم را در شناخت های معنوی بیان نموده ، قضیه ای را شرح داده که خلاصه اش این است :

((مرد مسلمانی همسایه ای نصرانی داشت . با او از اسلام سخن گفت و مزایای این دین مقدس را برای او بیان نمود. مرد نصرانی دعوت او را اجابت کرد و اسلام را پذیرفت .

نیمه شب فرا رسید. مرد مسلمان در خانه تازه مسلمان را کوبید. صاحب خانه گفت : ((کیستی ؟)) گفت : ((من فلانی هستم .)) پرسید: ((کاری داری ؟)) پاسخ داد: ((برخیز وضو بگیرد، لباس در بر کن تا با هم برای نماز برویم !))

مرد تازه مسلمان وضو گرفت ، لباس پوشید با او به مسجد رفت . دو نفری نماز خواندند تا سپیده صبح دمید آنگاه نماز صبح خواندند، آنقدر ماندند تا هوا کاملا روشن شد. تازه مسلمان به پا خواست که به منزل برود. مرد مسلمان گفت : ((کجا می روی ؟ روز کوتاه است و فاصله تا ظهر کم !)) او را نشانید تا نماز ظهر را خواند.

باز گفت : ((فاصله تا نماز عصر کم است .)) او را نگاه داشت تا نماز عصر را هم در وقت فضیلت خواند.))

تازه مسلمان به پا خواست که به منزل برود. به او گفت : ((الان اواخر روز است ، او را نگاه داشت تا نماز مغرب را خواند.))

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه