حکایات منبر صفحه 42

صفحه 42

دحیه کلبی که از تربیت یافتگان مکتب اسلام و از مومنین به اساس توحید و یکتاپرستی بود از طرف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ماءموریت یافت که نامه آن حضرت را به پادشاه روم برساند. او راه سفر را در پیش گرفت تا وارد پایتخت شد.

کسان قیصر به دحیه کلبی گفتند: مواقعی که به حضور پادشاه رسیدی ، او را سجده کن و سر از سجده برندار تا شخص پادشاه اجازه دهد.

دحیه کلبی از شنیدن این سخن ضدتوحیدی ناراحت شد و در کمال صراحت و بدون کمترین تردید گفت : هرگز به چنین کاری تن نمی دهم و من جز خدای یگانه ، احدی را سجده نخواهم کرد.

این شهامت و آزادگی که در مکتب آسمانی نصیب مسلمین گردید، همه از برکت ایمان به خدا و اتکا به قدرت نامحدود ذات اقدس الهی بود.(3)


1- وسائل الشیعه ، ج 6، ص 388.
2- سیره حلبی ، ج اول ، ص 378.
3- آیة الکرسی ، پیام آسمانی توحید، ص 29.

اثر بیان نافذ در تربیت

یونس بن عمار از اصحاب امام صادق علیه السلام بود. زمانی دچار بیماری برص شد و لکه های سفیدی بر صورتش آشکار گردید. این عارضه ، او را به سختی ملول و آزرده ساخت . به علاوه بر اثر این عارضه کسانی درباره اش سخنانی ناروا می گفتند و آن گفته ها قدر و منزلتش را در جامعه کاهش داد و نمی توانست مانند گذشته در مجامع عمومی حضور یابد و با مردم سخن بگوید.

تصمیم گرفت حضور امام صصادق علیه السلام برود و اوضاع و احوال خود را به عرض آن جناب برساند و چاره جویی کند. شرفیاب شد و توضیح داد که از طرفی گرفتار بیماری برص هستم و از طرف دیگر سخنان دردناک بعضی از اشخاص به شدت مرا رنج می دهد و سخت متاءثرم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه