حکایات منبر صفحه 49

صفحه 49

مرگ های ناگهانی

در کنار مصائب جمعی و گروهی ، بلایای فردی و شخصی وجود دارد که نه قابل پیش بینی است و نه قابل پیش گیری .

بی خبر و به طور ناگهانی می آید و برق آسا به زندگی خاتمه می دهد. در روزگار گذشته این قبیل وقایع بسیار روی داده که بعضی از آنها در تاریخ ثبت گردیده و برخی به دست فراموشی سپرده شده است . در این جا یک مورد از حوادث فردی ذکر می شود.

یعقوب بن داود، وزیر مقتدر و نافذالکلمه مهدی عباسی بود. برادری داشت به نام عمر بن داود که او نیز به اعتبار برادرش مورد توجه مردم بود.

روزی عمر تصمیم گرفت با جمعی از دوستان و بستگان خود به گردش بروند. وسایل آسایش فراهم آمد و مقدار لازم ، خوراک و میوه های گوناگون آماده شد. اما در آن روز به طور ناگهانی عمر درگذشت و همه بستگان به شگفت آمدند.

علت مرگ این بود که سبدی از انگور نزد وی بردند، او دو حبه از خوشه ای برگرفت و به دهان افکند. بدون این که بر حبه ها دندان بزند و پوستشان را بشکافد، به پایین فرستاد، اما حبه ها در گلو ماندند، نه فرو رفتند و نه بیرون آمدند تا نفس عمر قطع شد و از دنیا رفت .

برادرزاده اش داود بن علی در عزای او ضمن اشعاری گفت :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه