حکایات منبر صفحه 5

صفحه 5

فرمانده لشکر که این وضع را مشاهده کرد، سخت ناراحت گردید، تصمیم گرفت متوجه خدا شود، دعا کند و برای پیروزی مسلمین از ذات اقدس الهی استمداد نماید. شبی در حالی که از همه وسایل و اسباب عادی منقطع شده بود، دست دعا به پیشگاه باریتعالی برداشت و از خداوند فتح قلعه و پیروزی مسلمین را درخواست نمود.

فردای آن روز در نقطه ای نشسته بود، ناگاه سگ سیاهی را دید که در عسکرگاه می دود و چون به نقطه انباشتن زباله رسید، برای یافتن طعمه به داخل آن رفت .

فرمانده در فعالیت آن سگ دقت نمود و به ذهن سپرد. شب فرا رسید. هوا مهتاب بود، فرمانده دید که همان سگ بالای حصار قلعه ظاهر شد، یقین کرد که این قلعه راه پنهانی دارد که سگ از آن راه ، قلعه را ترک می گوید و از همان راه به قلعه برمی گردد.

مطلب را با بعضی از محارم خود به میان گذارد، آنان هر قدر تفحص نمودند، راه را نیافتند. فرمانده دستور داد انبانی را چرب کنند و در جدار آن ، سوراخ های کوچکی باز نمایند و در انبان ارزن بریزند و در انبان را محکم ببندند و آن را در محل زباله بیفکنند. فردا سگ آمد و به محل زباله رفت ، انبان چرب را به گمان آن که طعمه ای است به دندان گرفت تا آن را از راه نقب به داخل قلعه ببرد. حرکات بدن سگ موجب شد که دانه های ارزن در مسیرش بر زمین بریزد.

ماءمورین خط سیر و حرکت سگ را از دنبال نمودن دانه های ارزن یافتند، از آن راه به داخل قلعه رفتند و دژ محکم دشمن را فتح نمودند.(2)

بنابر آنچه مذکور افتاد، معلوم شد که اگر کسی برای خداوند مخالف و ضدی قرار ندهد و همچنین از غیر خدا منقطع شود و با او مثل و مانندی را نخواند، دعایش شایسته استجابت است و خداوند تمنیاتش را برآورده می سازد.(3)


1- الکافی ، ج 2، ص 148.
2- جوامع الحکایات ، ص 157.
3- شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ، ج 3، ص 250.

رمز پیروزی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه