حکایات منبر صفحه 98

صفحه 98

ای حجاج ! راضی نشو با کشتن او بیست و چهار نفر زن و بچه را به مصیبت طاقت فرسایی دچار کنی .

ای حجاج ! کاری نکن که عائله ای یک عمر در مصیبت او داغدار و اشکبار باشند.))

سخنان محکم و نافذ دختربچه ، حجاج سنگدل را به گریه درآورد و از کشتن عباد بن اسلم گذشت و با عبدالملک درباره او مکاتبه کرد و سرانجام عفو خلیفه را جلب نمود.(1)


1- کودک از نظر وراثت و تربیت ، ج 2، ص 379.

بدنامی و محرومیت

در حدیث است که حق مومن بر برادرش این است که او را به بهترین اسم بنامد.

عموم مسلمین موظفند که از ذکر اسامی و القابی که باعث تحقیر و هتک حرمت صاحبانش می شود، خودداری نمایند و آنان را به آن اسم ها و لقب ها نخوانند و موجب ملامت خاطر و شرمندگی آنان نشوند.

ولی همه مردم عملا مراعات این دستور را نمی کنند. بعضی بر اثر بداخلاقی و بی اعتنایی به وظایف خویش و بعضی به علت نفهمی و نارسایی فکر، مردم را به اسما و القاب بد، نام می بردند و موجبات تحقیر و توهین آنان را به عمل زشت و نادرست خود فراهم می آورند.

در اوایل قرن سوم هچری شخصی به نام ((ابوحفص)) در عراق زندگی می کرد که در اثر پاره ای از اعمال ، مردم به او لقب لوطی دادند و در غیاب وی با این لقب او را تحقیر می نمودند. این شهرت او را سخت ناراحت داشت و به شخصیت وی ضربه غیرقابل جبرانی وارد کرد.

زمانی یکی از همسایگان او مریض شد. ابوحفص به عیادت او رفت . بیمار در کمال ضعف و ناتوانی در بستر افتاده بود. ابوحفص از وی اوالپرسی کرد و به او گفت : ((مرا می شناسی ؟)) بیمار با صدای بسیار ضعیف جواب داد: ((چرا نشناسم ؟! تو ابوحفص لوطی هستی !))

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه