منبرها (موضوعات: 995) صفحه 1224

صفحه 1224

داستان چهارم:تواضع امام رضا علیه السلام در حمام

امام رضا (علیه السلام) وارد حمام عمومی شد ، شخصی در حمام بود که امام (علیه السلام) را نمی شناخت به او گفت : بدن مرا کیسه بکش.امام (علیه السلام) شروع کرد بدن وی را کیسه کشید ، که مردم او را شناختند و آن مرد از کاری که کرده بود شرمنده گردید و از آن حضرت معذرت خواهی می کرد.اما امام (علیه السلام) او را دلداری می داد و به کار خود ادامه می داد. بحارالانوار جلد 49 صفحه 99

داستان پنجم:ثواب تشییع جنازه

موسی بن سیّار گوید : من در مسافرت به طوس همراه امام رضا (علیه السلام) بودم.وقتی به دیوارهای شهر طوس رسیدیم شنیدیم صدای شیون بلند است.به دنبال آن رفتیم که ناگاه به جنازه ای برخوردیم.همین که چشمم به جنازه افتاد دیدم سیدم امام رضا (علیه السلام) از اسب پیاده شد و نزدیک جنازه رفت و او را بلند کرد و خود را به آن جنازه چسبانید آن چنان که نوزاد برّه ، خود را به مادرش می چسباند.آن گاه رو کرد به من و فرمود : ای موسی بن سیّار ! هرکه جنازه ی دوستی از دوستان ما را تشییع کند از گناهان خود بیرون شود آن گونه که از مادر تولد شده بود و گناهی نداشت.وقتی جنازه را نزدیک قبر بر زمین گذاردند دیدم حضرت به طرف میّت رفت و مردم را کنار زد تا این که خود را به جنازه رسانید.پس دست خود را به سینه ی او نهاد و فرمود : ای فلان بن فلان تو را به بهشت بشارت باد ، بعد از این ساعت دیگر وحشت و ترسی برای تو نیست.عرض کردم فدایت شوم آیا این میت را می شناسی در حالی که به خدا سوگند این سرزمین را تا به حال ندیده بودید و به آن سفر نکرده بودید.امام (علیه السلام) فرمود : ای موسی ! آیا نمی دانی که اعمال شیعیان ما در هر صبح و شام بر ما عرضه می شود ؟ پس اگر تقصیری در اعمال آنها دیدیم از خدا می خواهیم که عفو کند و اگر کاری خوبی دیدیم از خدا می خواهیم به او پاداش دهد. بحارالانوار جلد 49 صفحه 98

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه