منبرها (موضوعات: 995) صفحه 1621

صفحه 1621

خانم در وصیت سوم گفتند: یا رسول الله من خجالت می کشم به شما بگویم به دخترم فاطمه می گویم به شما بگوید. پیامبر از اتاق بیرون رفتند فاطمه 5 ساله کنار مادر نشست، خانم عرض کرد: فاطمه جان، من از قبر می ترسم. امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه می گوید:

«أَبْکِی لِظُلْمَهِ قَبْرِی أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی»(شیخ عباس قمی/ مفاتیح الجنان/1/ ص : 186).

من برای تنگی قبرم برای تاریکی قبرم گریه می کنم. به خدا راست است یک روزی ما را تک و تنها در چاله قبر رها می کنند و می روند. حضرت خدیجه عرض کرد دخترم من از قبر می ترسم دوست دارم پدرت آن عبایی که موقع وحی به دوش می اندازد آن را کفن من قرار بدهد که من در قبر در امان باشم به من صدمه ای نرسد ولی خجالت می کشم به پدرت بگویم. کسی که همه اموالش را داده از تقاضای یک عبا خجالت می کشد. جان همه عالم به قربان همچین بانوی باحیاء و باادب و باعفتی، پیامبر وارد حجره شدند فاطمه زهرا عرض کرد بابا جان مادرم دوست دارد این عبای خودت را کفن او قرار بدهی ولی خجالت کشیدند این وصیت را به شما کنند. پیامبر فرمودند: باشد حتما این کار را خواهم کرد. حضرت خدیجه از دنیا رفتند پیامبر بدن این همسر را غسل دادند وقتی خواستند با عبای خودشان کفن کنند جبرئیل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله خدای متعال سلام می رساند می فرماید کفن خدیجه با ما هست. کسی که همه هستیش را در راه خدا داده است برای هیچ کسی من ندیدم از بهشت کفن بیاید جبرئیل از طرف خدای متعال فقط برای این بانو کفن بهشتی آورده است. پیامبرخدا او را هم با عبای خودشان و هم با کفن بهشتی کفن کردند نماز خواندند در قبر وارد شدند و بدن این بانوی عزیز را در قبر دفن کردند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه