روزنه هایی از عالم غیب صفحه 124

صفحه 124

1- 95. از مراجع تقلید شیعه.

اصل برای شما آورده ام و آن را به من داد. من آن تربت را در جای مخصوصی نگهداری می کردم، روز عاشورا آن را مشاهده کرده و دیدم که رنگ تربت متمایل به قرمز گردیده، به طوری که کاغذ اطرافش سرخ شده است. من از آن تربت مقداری به باطن چشمم کشیدم، پس از چند دقیقه با کهنه سفیدی از گوشه چشمم آن را پاک کردم، ملاحظه کردم که کهنه خون آلود شده است. به خانواه نشان دادم همه آن را مشاهده کردند و از دیدن این منظره متأثّر گردیدند، ولی پس از روز عاشورا دیدم رنگ تربت به حال اول خود بازگشته است.

استشفای محتضر به تربت اصل

مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای اراکی نقل فرمودند: پدرم همراه بیست نفر مسلّح به عتبات عالیات مشرّف شدند. در آن زمان دولت، قدرت تأمین راه ها را نداشت و مردم خودشان می بایستی امنیت راه ها را فراهم کنند.

پدرم می گفت: وقتی به کربلا رسیدیم، سر و صورتم را اصلاح و مرتب کرده و به حرم مطهّر حضرت ابی عبداللَّه علیه السلام مشرّف شدم. اتفاقاً مشاهده کردم ضریح مطهّر را برداشته و در سرداب باز است، و یکی از اهل علم یک کاسه تربت از قبر برداشته و دارد از سرداب بالا می آید. به او گفتم: آیا ممکن است از این تربت به من هم بدهید؟ فرمود: آری، و به قدر یک تخم مرغ از تربت قبر مطهّر به من داد.

مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای اراکی فرمودند: بعد از پنجاه سال وقتی دَرِ مجرا (کشو) باز می شد، بوی عطر تربت به مشام ما می رسید. یکی از همسایگان ما که هم مباحثه بودیم، سخت مریض شد و به حال احتضار درآمد، به طوری که وقتی به عیادت او رفتم، مرا نشناخت. مقداری از تربت به او دادم به عنایت حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام راه افتاد و حالش بحمد اللَّه خوب شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه