روزنه هایی از عالم غیب صفحه 198

صفحه 198

کردی؟! گفت: خواب بودم، در عالم خواب آقایی به من گفت: برخیز شیخ مرتضی پشت در منتظر است، از خواب بیدار شدم و به در خانه آمدم...

شناختن بدن سادات

مرحوم عموی بزرگوارم آقای حاج سید محمّد خرّازی کسایی فرمودند: روزی برای وصول مطالبات به جلوی مسجد امام (مسجد شاه سابق) رفتم، پیرمردی را دیدم که انگشتر می فروشد. کسی که با او طرف حساب بودم، به من گفت: بیا با هم نزد این پیرمرد برویم، با هم نزد او رفتیم، عده ای دیگر هم حضور داشتند. من را در بین جمعیت قرار داد و رو کرد به پیرمرد و گفت: ای پیرمرد! در بین این جمع کدام یک از آن ها سید است؟! پیرمرد رو کرد به من و گفت: این آقا سید است. من متوجّه شدم که این پیرمرد سیدها را می شناسد و در این باره او را مکرّر امتحان کرده بودند.

خبردادن از مفقود الاثر

و نیز ایشان نقل کرد که: شوهر خواهر ایشان مرحوم آقای امیر کبیری قبل از آن که با خواهر ایشان ازدواج کند، همسری داشته که مدّتی مفقود الاثر شده بود. ایشان می گفت: هرچه این طرف و آن طرف گشتم نفهمیدم کجاست، تا آن که پیش کسی رفتم، او مقداری اسپند دود کرد و بعد خوابید، وقتی از خواب بلند شد، گفت: خانم شما فردا ظهر به منزل برمی گردد.

ایشان می گفت: من به منزل رفتم، فردا نزدیک ظهر درب منزل را باز کردم و از داخل منزل به خارج آن مکرّر نگاه می کردم، ناگهان دیدم همسرم از سر کوچه نمایان و به منزل وارد شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه