روزنه هایی از عالم غیب صفحه 272

صفحه 272

اللَّه حاج سید محمّدتقی خوانساری فرمودند: ما را در هنگامه جنگ تحمیلی انگلیس برعلیه عراق اسیر و به زندان انداختند، به طوری که از آن زندان به هیچ وجه راه فراری وجود نداشت. در آن زندان افرادی از ملّیت های دیگر نیز بودند، انگلیسی ها به خاطر خباثت خویش از افراد خطرناک و حتّی آدمخوار(1) نیز به زندان ما فرستاده بودند، ولی به عنایت خداوند، آدمخواران متعرض من نشدند. یک روز زندانیان را به جای دیگری بردند و من در زندان تنها ماندم. این بار نیز از روی قساوت، آن ها حیوان درّنده ای را آوردند و در زندان رها کردند، این حیوان چند بار به طرف من خیز برداشت، ولی به لطف خداوند نزدیک من که می آمد از پاره کردن من دست برمی داشت و باز می گشت.

مرحوم آیت اللَّه آقا شیخ عبد اللَّه گلپایگانی

مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی فرمودند که مرحوم آیت اللَّه میلانی از شخصی که مرحوم آقای حاج شیخ عبد اللَّه گلپایگانی را در خواب دیده بود، نقل کردند: پس از فوت، از من پرسیدند که چه آورده ای؟ گفتم: درس و بحث. ملائکه درآن خدشه کردند، من جواب دادم. دوباره خدشه کردند، باز جواب دادم. باز خدشه کردند و بالاخره نتوانستم جواب بدهم.

گفتند: دیگر چه داری؟ گفتم: نماز و روزه و عبادات، باز ملائکه در آن ها نیز خدشه کردند، من جواب دادم. دوباره خدشه کردند، باز جواب دادم. باز خدشه کردند و عاقبت از عهده جواب برنیامدم.

گفتند: دیگر چه داری؟ گفتم: زیارت و توسّل. در آن هم مانند قبلی ها خدشه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه