روزنه هایی از عالم غیب صفحه 302

صفحه 302

او بدهیم، ما فرزند دیگر نداریم و این جوان مانند پسر ما باشد. عیالم گفت: او شیعه است و ما سنّی هستیم، خیلی مناسبت ندارد. به او پیشنهاد کن اگر حاضر هستی سنّی شوی، ما دخترمان را به تو می دهیم. به جوان پیشنهاد کردیم، جوان گفت: مانعی ندارد.

رفتیم حضور قاضی شهر و گفتیم جریان چنین است، اتّفاقاً والی شهر نزد قاضی آمده بود، قاضی خواست از این جریان استفاده کند. در حضور والی به جوان گفت: بگو شهادت می دهم به اولویت ابوبکر برای خلافت نسبت به علی. جوان گفت: من شهادت می دهم به اولویت ابوبکر برای خلافت نسبت به علی، اگر خدا راضی باشد.

قاضی گفت: جوان! همان طوری که می گویم بگو! دوباره تکرار کرد: بگو شهادت می دهم به اولویت ابوبکر. جوان گفت: من شهادت می دهم به اولویت ابوبکر، اگر رسول خداصلی الله علیه وآله راضی باشد. قاضی گفت: جوان! به تو گفتم همان طور که من شهادت می دهم، شهادت بده. برای بار سوم تکرار کرد: بگو شهادت می دهم به اولویت ابوبکر برای خلافت از علی. جوان گفت: شهادت می دهم به اولویت ابوبکر برای خلافت، اگر حضرت والی راضی باشد.

والی گفت: نه! من در این کار مداخله نمی کنم. شخص سنّی به جوان گفت: برویم من شیعه می شوم، زیرا اولویت ابوبکر که نه خدا راضی است، نه رسول خداصلی الله علیه وآله و نه حضرت والی، به درد نمی خورد. من با جوان به منزل رفتیم، عیالم گفت: خوب سنّی شد؟! گفتم: نه! من شیعه شدم و دخترم را به او دادم.

دستور العمل برای مباحثه

آقا شیخ غلامحسین فاضلی مازندرانی فرمود: آقای بهجت یک دستورالعمل

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه