روزنه هایی از عالم غیب صفحه 63

صفحه 63

1- 45. از فضلاء حوزه علمیه بود و اهل منبر هم بود.

روزی با یکی از علما، کنار شطّ کوفه راه می رفتیم، ناگاه متوجّه شدیم که در همین مسیر جنازه ای را نیز تشییع می کنند. ایشان گفتند: بیایید ما هم برویم این جنازه را تشییع کنیم.

پرسیدم: مگر او را می شناسید؟ ایشان پاسخ دادند: من خوابی درباره این جنازه دیده ام که خلاصه آن این است: در عالم خواب، مشاهده کردم که ملائکه قصد دارند این جنازه را به وادی برهوت(1) ببرند، ولی او ملتمسانه اصرار می کرد که مرا به برهوت نبرید، امّا آن ها قبول نمی کردند. آخر الامر گفت: پس لطف کنید بروید خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام و بگویید: فلانی می گوید: من یک عمر به مردم گفتم: من محبّ علی علیه السلام هستم، حالا پس از مرگ اگر مرا به سوی وادی برهوت ببرند، مردم درباره محبّ علی علیه السلام چه خواهند گفت؟

ملائکه نزد آن حضرت شرفیاب شدند و پیام او را به آن حضرت رساندند، پس از بازگشت گفتند: آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با بزرگواری اجازه فرمودند که او را به وادی السلام(2) ببرید.

نجات محکوم به اعدام، با توسّل به امیرالمؤمنین علیه السلام

آیت اللَّه العظمی آقای زنجانی فرمود: مرحوم حاج سید جواد زنجانی و حاج سید ابوالفضل زنجانی، آقازادگان مرحوم حاج سید محمّد زنجانی، هر دو از پدرشان این قضیه را نقل کردند. البته من آن را مطابق با نقل حاج سید ابوالفضل که اضبط بود، نقل می کنم. پدرم آقای حاج سیدمحمّد زنجانی فرمود: پسر کوچک مرحوم حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء، به نام آقای حاج شیخ محمّدحسن کاشف الغطاء صاحب

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه