- مقدمه 1
- اشاره 2
- بخش اول؛ اعتبار سندی، تنها راه اثبات اعتبار روایات نیست 2
- وحید بهبهانی 3
- محقق همدانی 5
- محقق حلی 5
- آخوند خراسانی 7
- محقق نائینی 10
- محقق عراقی 13
- محقق اصفهانی 16
- آیه اللّه العظمی حکیم 18
- بخش دوم؛ نقد برخورد شدید کتاب مشرعه با روایات مهدویت 19
- اشاره 19
- روایت معتبری که از پذیرفته نشدن توبه در زمان ظهور سخن می گوی 24
- روایتی که از ایمان و صلاح عموم مردم و نیز آشتی عموم درندگان 34
- روایاتی که مدت زمان ظهور حضرت را تعیین می کند 38
- روایتی که ادعای مشاهده را در زمان غیبت کبری کذب می داند 41
- درباره سند 42
- درباره محتوای روایت 44
- روایت معتبری که بر قتل راضیان به قتل سید الشهداء دلالت دارد 45
- روایت عمری که توجیهی برای ممنوعیت ذکر نام حضرت دارد 56
- اشاره 58
- اشاره 60
- دفاع ما 60
- مهر و قهر 60
- روایات مهر 61
- مهر امامان 61
- روایات قهر 69
- روایات سیره پیامبر و سیره امام 84
- درباره سند روایات قهر 92
اشاره
در ارتباط با روایت عمری گفتنی است که: بردن نام امام دشمنان را به جست وجو وا می دارد و این واقعیت مشهود و ملموس است.
در قبل از پیروزی انقلاب در دوران خفقان همه می دانستند که امام خمینی(ره) زنده است و مرجع است، ولی بردن نام امام برای گوینده و حتی خود امام خطرآمیز بود. اگر نام امام بر سر زبان ها می افتاد و برده می شد، دشمن آرام نمی گرفت و گوینده را تعقیب می کرد، حتی امام را مورد اذیت و آزار قرار می داد.
بردن نام، گویا شخص را زنده می سازد و مطرح می سازد و از این جهت احساسات دشمن را بر می انگیزد.
عمری در این روایت می گوید دشمنان گویا پذیرفته اند که امام(ع) وجود ندارد و نسل امام حسن عسکری منقطع شده است و شما با بردن نام حضرت آنان را تحریک می کنید تا به پیگیری و جست وجو و تعقیب بپردازند و بدین گونه جان امام(ع) در خطر می افتد. بردن نام احساسات دشمن را تحریک می کند و او را به تعقیب وا می دارد، ولی اگر نام برده نشود امام مطرح نشده است و لذا از تعقیب و آزار آنان در امان است.
و این دلیل بسیار روشن است. من نمی دانم چرا نویسندهِ محترم می نویسد: «فان الطلب لا یقع علی الاسم بل علی وجود المسّمی» به ایشان باید گفت:
نه چنین نیست اگر نام بردی و یادآور شدی او را زنده و مطرح کرده ای و این موجب تحریک دشمن و در نتیجه موجب جست وجو و تعقیب او می گردد.
و اما در ارتباط با این که
می نویسد ما وجهی برای ممنوعیت ذکر نام امام در این اعصار نمی یابیم، می گوییم که اگر روایات ما اطلاق داشت و یا حتی از صراحت برخوردار بود، ما بدان تن می دهیم و دست کم احتیاط می کنیم؛ گرچه دلیل آن را نفهمیم.
روایتی که مورد استناد نویسنده است، مطلق است؛ می گوید تنها کافران نام امام را می برند، ولی در روایات دیگری این گونه آمده است: «لا یحل لهم تسمیته حتی یظهره اللّه عزوجل» که این دسته روایات صراحت در مطلوب دارد به عنوان مثال در بحار آمده است: