دروس حوزه علمیه جدید پایه 1 صفحه 1089

صفحه 1089

1- قوله واسْتَنْوَقَ الجَمَل یعنی شتر نر شتر ماده شد و اصل این بود که شخصی در نزد شخصی جَمَل یعنی شتر نر را تعریف می کرد باوصافی که مخصوص شتر نر است اتفاقا در میان آنها یک وصفی ذکر نمود که از اوصاف مخصوصه شتر ماده بود پس آن شخص در این وقت این کلام را گفت در مقام بحث و اعتراض. قاله طرفه بن العبد وهو غلام لمسیّب بن علس لمّا انشد بین یدی عمرو بن رشد وقد اتلافی الهمّ عند احتضاره بناج علیه الصیعریّه مکرم لان الصیعریه من سمات النّاقه دون الجمل فقال المسیب لیقتلنّه لسانه و نقل انه کان اخر امره کما تفرّس. الصیعریّه سمه فی عنق النّاقه لا البعیر و ناقه ناجیه ای سریعه ولایوصف به البعیر او یقال ناج.قاموس. ظاهر آن است که عربها هر سال بجهه قربانی شتر نر می آوردند یکسال شتر ماده آوردند این مثل را گفتند.

اجوف واوی

«الاِسْتِقامَه : راست شدن» اسْتَقامَ یَسْتَقیمُ(1) اسْتِقامَه(2) المُسْتَقیمُ المُسْتَقامُ اسْتَقِمْ لا یَسْتَقِمْ بر قیاس أَقامَ یُقیمُ إِقامَهً.

ناقص یایی

«الاِسْتِخْباء : خیمه زدن» اسْتَخبی یَسْتَخبی اسْتَخباءً(3) المُسْتَخْبی المُسْتَخْبی اسْتَخْبِ لا یَسْتَخْبِ.

لفیف مقرون

«الاستحیاء : شرم داشتن» اِسْتَحْیی یَسْتَحْیی اِسْتِحْیاءً فهو مُسْتَحْیٍ و ذاک مُسْتَحْیاً اِسْتَحْیِ لا یَسْتَحْیِ و شاید که گویند اِسْتَحی ، یَسْتَحی ، اِسْتِحاءً ، فهو مستحٍ ، وذاک مُسْتَحیً ، امر اِسْتَحِ ، نهی لا یَسْتَحِ. و در حَیِیَ جایز است که ادغام کنند و گویند حَیَّ حَیّا حَیُّوا تا آخر.

مضاعف

«الاسِتتْباب : تمام شدن» اِستَتَبّ (4) یَسْتَتِبُّ اِسْتِتْباباً اسم فاعل مُسْتَتِبٌّ اسم مفعول مُسْتَتَبٌّ امر حاضر اِسْتَتَبَّ اِسْتَتَبِّ اِسْتَتْبِبْ و بر این قیاس

[شماره صفحه واقعی : 78]

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه