دروس حوزه علمیه جدید پایه 1 صفحه 2084

صفحه 2084

باشد. در غیر این صورت، تقسیم لغو و بیهوده خواهد بود؛ مثلاً اگر در منطق اسم را به معرب و مبنی تقسیم کنند، کاری لغو صورت گرفته است؛ چراکه این تقسیم برای تأمین هدف منطقی بی فایده است.

2- تباین داشتن اقسام. در هر تقسیمی باید اقسام از حیث مصداق با یکدیگر مباین باشند و هیچ یک در دیگری تداخل نداشته باشند؛ مثلاً اگر حیوان به انسان و اسب و شاعر تقسیم شود نادرست است؛ چون شاعر خود یکی از اقسام انسان به شمار می رود و از حیث مصداق با آن تباینی ندارد.

3- ملاک داشتن تقسیم. هر تقسیمی باید دارای ملاکی ثابت برای تقسیم و جداسازی اقسام داشته باشد؛ مثلاً اگر کتاب تقسیم شود به فقه، فلسفه، کهنه، نو، خطی، چاپی و … این تقسیم نادرست است؛ چراکه در این تقسیم، ملاک واحدی در نظر گرفته نشده است.

4- جامع و مانع بودن تقسیم. تقسیم باید جامع همه اقسام و مانع غیر اقسام باشد. بنابراین، اگر کلمه به اسم، حرف، تام و ناقص تقسیم شود، نادرست خواهد بود؛ چراکه از سویی فعل ذکر نشده و از سوی دیگر تام و ناقص که از اقسام کلامند ذکر شده اند. از این رو، تقسیم مذکور نه جامع است و نه مانع.

در اصطلاح منطقی به آنچه تقسیم می شود«مَقْسَم»و هر قسم را در مقایسه با قسم دیگر«قسیم»می گویند؛ مثلاً در تقسیم کلمه به اسم و فعل و حرف، کلمه را«مقسم»، اسم و فعل و حرف را«اقسام»و هر یک از آنها را در مقایسه با دیگری«قسیم»می گویند.

انواع تقسیم

تقسیم به دو معنا به کار می رود:

1- تجزیه یا تقسیم کل به ا جزا(تقسیم طبیعی )؛ مانند تقسیم آب به دو عنصر اکسیژن و هیدروژن.

2- تقسیم کلّی به جزئیّات(تقسیم منطقی )؛ مانند تقسیم کلمه به اسم و فعل و حرف. برای تمییز کل از کلّی و جزء از جزئی ملاک های متعددی بیان شده است که ما در این جا به ذکر یکی از آنها بسنده می کنیم: کل و جزء قابل اطلاق بر یکدیگر نیستند؛ ولی کلّی و جزئی بر یکدیگر اطلاق می شوند؛ مثلاً نمی توان گفت: «آب اکسیژن و یا اکسیژن آب است»؛ ولی

[شماره صفحه واقعی : 75]

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه