دروس حوزه علمیه جدید پایه 4 صفحه 2715

صفحه 2715

1- مامقانی، تنقیح المقال، ج2، ص317.

2- عبدالرحمن بن حجاج که از محضر امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) نیز بهره ها برده بود، از شخصیت های پاک و برجسته و ممتاز شیعه بود (نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، ص65، مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال ص 141 امام ششم به او می فرمود: ای عبدالرحمن با مردم مدینه به گفتوگو و بحث علمی بپرداز، زیرا من دوست دارم در میان رجال شیعه، افرادی مثل تو باشند (اردبیلی، جامع الرواه، ج1، ص447؛ طوسی، همان کتاب، ص 442). عبدالله بن یحیی کاهلی نیز از موقعیّت خاصی در محضر امام کاظم(علیه السلام) برخوردار بود، به طوری که امام بارها درمورد او به علی بن یقطین سفارش می نمود، چنان که روزی به وی فرمود، تأمین رفاه کاهلی و خانواده او را تضمین کن تا بهشت را برای تو تضمین نمایم! (طوسی، همان کتاب، ص 402). علی نیز طبق دستور امام از هرجهت زندگی کاهلی و افراد خانواده و خویشان او را تا آخر عمر وی تأمین کرده او را زیر پوشش تکفل و حمایت بی دریغ خویش قرار داده. (طوسی، همان کتاب، ص 448).

3- طوسی، همان کتاب، ص 435.

یکی از آن ها چنین بوده است:

یک سال هارون تعدادی لباس به عنوان خلعت به علی بخشید که در میان آن ها یک لباس خز مشکی رنگ زربفت از نوع لباس ویژه خلفا به چشم می خورد. علی اکثر آن لباس ها را که لباس گرانقیمت زربفت نیز جزء آن ها بود، به امام کاظم(علیه السلام) اهدا کرد و همراه لباس ها اموالی را نیز که قبلاً طبق معمول به عنوان «خمس» آماده کرده بود، به محضر امام فرستاد.

حضرت همه ام_وال و لباس ها را پذیرفت، ولی آن یک لباس مخصوص را پس فرستاد، و طی نامه ای نوشت: این لباس را نگه دار و از دست مده، زیرا در حادثه ای که برایت پیش می آید به دردت می خورد.

علی بن یقطین از راز رد آن لباس آگاه نشد، ولی آن را حفظ کرد. اتفاقاً روزی وی یکی از خدمت گزاران خاص خود را به علت کوتاهی در انجام وظیفه، تنبیه و از کار برکنار کرد. آن شخص که از ارتباط علی با امام کاظم(علیه السلام) و اموال و هدایایی که او برای حضرت می فرستاد، آگاهی داشت، از علی نزد هارون سعایت کرد و گفت: او معتق_د ب_ه امامت موسی ب_ن جعفر است و هر ساله خمس اموال خود را برای او می فرستد.

آن گاه داستان لباس ها را گواه آورد و گفت: لباس مخصوصی را که خلیفه در فلان تاریخ به او اهدا کرده بود، به موسی بن جعفر داده است. هارون از شنیدن این خبر سخت خشمگین شد و گفت: حقیقت جریان را باید به دست بیاورم و اگر ادعای تو راست باشد خون او را خواهم ریخت. آن گاه بلافاصله علی را احضار کرد و از آن لباس پرسش نمود. وی گفت: آن را در یک بقچه گذاشته ام و اکنون محفوظ است.

هارون گفت: فوراً آن را بیاور!

پسر یقطین فورا یکی از خدمت گزاران خود را فرستاد و گفت: به فلان اطاق خانه ما برو و کلید آن را از صندوق دار بگیر و در اطاق را باز کن و سپس در فلان

[شماره صفحه واقعی : 473]

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه