شناخت نامه حضرت خدیجه علیها السلام جلد 1 صفحه 17

جاهلیت بمردند و دختران به دوران اسلام رسیدند و مسلمان بودند و با پیمبر صلی الله علیه و آله هجرت کردند.

از ابن شهاب زهری روایت کرده اند که خدیجه علیها السلام پیمبر صلی الله علیه و آله را با یکی دیگر از قرشیان برای داد و ستد در بازار حباشه در تهامه به کار گرفته بود و خویلد او را به زنی به پیمبر صلی الله علیه و آله داد و آن که در این باره رفت و آمد کرد کنیزی از موالید مکه بود. واقدی گوید: این همه خطا است.

گویند: خدیجه علیها السلام کس پیش پیمبر صلی الله علیه و آله فرستاد و او را به ازدواج خویش خواند و او زنی شریف بود و همۀ قرشیان به ازدواج با وی راغب بودند و اگر امید می داشتند مال فراوان خرج می کردند. و خدیجه علیها السلام پدر خویش را بخواند و شراب داد تا مست شد و گاوی بکشت و پدر را عطر زعفران آلود زد و حله ای بپوشانید و کس پیش پیمبر صلی الله علیه و آله و عمان وی فرستاد که بیامدند و خویلد او را به زنی پیمبر صلی الله علیه و آله داد و چون از مستی درآمد گفت: «این حله و این عطر چیست؟»

خدیجه علیها السلام گفت: «مرا به زنی به محمّد بن عبد اللّه داده ای.» خویلد گفت: «من نکردم. من چنین نکنم که بزرگان قریش تو را خواستند و ندادم.»

واقدی گوید: این نیز خطا است و به نزد ما روایت ابن عباس درست است که گوید: «عمرو بن اسد عموی خدیجه علیها السلام وی را به زنی پیمبر صلی الله علیه و آله داد که پدرش پیش از جنگ فجار مرده بود.»

ابوجعفر گوید: خانۀ خدیجه علیها السلام همان است که اکنون به نام خانۀ خدیجه علیها السلام شهره است و معاویه آن را خرید و مسجد کرد که مردم در آن نماز کنند و بنایی در آن ساخت که هم چنان به جا است و تغییر نکرده و سنگی که بر در خانه بر طرف چپ هست، سنگی است که پیمبر صلی الله علیه و آله زیر آن پناه می برد تا از سنگ هایی که از خانۀ ابولهب و خانه عدی بن حمراء ثقفی پرتاب می شد در امان باشد و سنگ یک ذراع و یک وجب در یک ذراع است.