شناخت نامه حضرت خدیجه علیها السلام جلد 1 صفحه 35

صفحه 35

حال تقدم قریش را است.» پس ابوجهل با مردم خود از بنی هاشم بر یک سوی شد و این شعرها بخواند:

بیت

لَقَدْ ضَلَّتَ حَلِیْفُ(1) بَنی قُصَیٍّ

وَقَدْ زَعَمُوا بِتَسْیِیدِ الیَتِیمِ

وَ رَامُوا لِلْخَلافَهِ غَیْرَ کُفوٍ

فَکَیفَ یَکُونُ فِی الْاَمْرِ العَظیمِ

وَاِنّی فِیهِمُ لَیْثٌ حَمِّیٌ

بِمَقْصُولٍ وَلی جَدٌّ کَریمٌ

فَلُو قَصَدُوا عُبَیْدَه اُو ظلَیما

وَصَخْرَ الحَرْبِ ذَا الشَّرَفِ القَدیمِ

لَکُنّا دائمینَ لَهُمْ وَکُنّا

لَهُمْ تَبَعاً عَلی حَلْفٍ ذَمیمٍ

چون کلمات او به عرض عباس رسید این سخنان را در جواب او فرمود:

بیت

اَلا اَیُّهَا الْوَغِدُ(2) الَّذی رامَ ثَلْبِنا(3)

اَتَثْلِبُ قِرناً فی الرِّجالِ کَریمٌ

وَلُو لا رِجالٌ قَدْ عَرَفْنا مُحَلَّهُمْ

وَهُمْ عِنْدَنا فی مَحْدَبٍ(4) وَ مُقِیمٌ

لَدارَت سُیُوفٌ یُفْلِقُ(5) الهامَ(6) حَدُّها

بِاَیْدی رِجالٍ کَالّلیُوُثِ تُقیمٌ

بالجمله: چون کاروان بدین گونه کوچ دادند و چند منزل بپیمودند به وادی الامواه رسیده فرود شدند. ناگاه رسول خدای صلی الله علیه و آله سحابی متراکم یافت. فرمود: من بدین قوم از جنبش سیل بیم دارم. صواب آن است که از این وادی به دامن کوه کوچ دهیم.

عباس عرض کرد که فرمان تو را است. پس آن حضرت حکم داد تا در میان کاروانیان ندا دردادند که اموال و اثقال خود را به دامن کوه حمل کنید. مردمان همه اطاعت کردند جز یک


1- . حلیف: هم سوگند و هم عهد، حلف: سوگند خوردن.
2- . وغد: مردم ناکس را گویند.
3- . ثلب: عیب کردن، مثالب: عیبها.
4- . حَدب: به فتحین: زمین بلند.
5- . فلق: شکافتن.
6- . هامه: سر را گویند، جمع هام باشد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه