خویشتن پنهان: شرح ده نکته ازمعرفت نفس صفحه 186

صفحه 186

که با هیچ واقعیتی قابل مقایسه نیست. در معرفت حضوری به نفس ناطقه، انسان بدون هرگونه فکری، فقط باید بنگرد تا حقیقت خود را احساس کند. در این مقام است که مولوی می فرماید:

آنچه

اندیشی پذیرای فناست

آن

که در اندیشه ناید، آن خداست

سؤال کردن در مقام نظر به حقیقت فایده ندارد باید دلِ خود را آماده کرد و حقیقت را دید و در این رابطه حضرت خضر علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «فَإِنِ اتَّبَعْتَنی فَلا تَسْئَلْنی عَنْ شَیْ ءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً»(1) پس اگر می خواهی به دنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا در زمان خودش از آن چیز برای تو تذکری پیش آید. زیرا پرسیدن در این مقام، حجابِ درست نظرکردن و دیدن است.

وقتی «مَن» گُم می شود

در مباحث معرفت نفس باید متوجه «مَن» شد و آن را احساس کرد که فقط «هست»، همین که انسان سؤال کرد: «به چه دلیل هست؟» دیگر آن «من» در منظر او نیست؛ و از حوزه ی تجربه و علم حضوری بیرون می رود. مثل کسی است که به جای نظرکردن به نور اطاق، بگوید: به چه دلیل نور هست؟ دیگر نور را در منظر خود نمی بیند، در و دیوار را می بیند، چون خواست از «حضور» و ارتباطِ مستقیم، به «فکر» و ارتباطِ غیر مستقیم برود. گله ی عارفان از فیلسوفان در همین رابطه است، که چرا راه دیدن خدا را متذکر نمی شوید و می خواهید صرفاً با استدلال خدا را ثابت کنید، استدلال برای اثبات خدا برای کسی است که منکر خدا است، نه برای کسی که به دنبال خدا است، حافظ می گوید:

سال ها

دل طلب جام جم از ما می کرد

وان

چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

گوهری کز

صدف کون و مکان بیرون است

طلب

از گمشدگان لب دریا می کرد

مشکل

خویش بَرِ پیر مغان بردم دوش

کو

به تأیید نظر حل معما می کرد

دیدمش

خرم و خندان قدح باده به دست

و

اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد

گفتم

این جام جهان بین به توکی داد حکیم

گفت

آن روز که این گنبد مینا می کرد

بی دلی

در همه احوال خدا با او بود

او

نمی دیدش و از دور خدایا می کرد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه